کریسمس آرتور

شغل خانواده‌ی آرتور رساندن هدیه‌های کریسمس به بچه‌های سرتاسر دنیاست. زمان‌های قدیم از سورتمه و گوزن‌های پرنده برای رساندن هدیه‌ها استفاده می‌کردند. ولی الان با یک سفینه‌‌ی بسیار بزرگ شبیه سورتمه و با همکاری الف‌ها (پری‌ها) این کار انجام می‌گیرد. آرتور از ارتفاع می‌ترسد. برای همین، همیشه در قسمت پشتیبانی کار می‌کند و جواب نامه‌های بچه‌ها را می‌دهد. پدر او بابانوئل فعلی است و استیو، برادرش، بابانوئل بعدی خواهد بود. یک شب، بعد از اینکه پدر و برادرش کار رساندن هدیه‌های کریسمس را تمام می‌کنند، آرتور متوجه می‌شود یکی از هدیه‌ها جا مانده. ولی برادرش زیاد اهمیتی به این قضیه نمی‌دهد. پدربزرگش سورتمه‌ی قدیمی و گوزن‌ها را از انباری خارج کرده و با آرتور به سمت مقصد پرواز می‌کنند. آن‌ها تا رسیدن به مقصد ماجراهای زیادی را تجربه می‌کنند. مانند رفتن به مسیرهای اشتباه و فرار از دست پلیس‌ها. در انتها پدر و مادر و برادرش هم به کمک آن‌ها می‌آیند و بالاخره مأموریت تحویل این هدیه‌ی جامانده‌ با موفقیت تمام می‌شود. این ماجرا رابطه‌ی اعضای خانواده‌ی آرتور با یکدیگر را بهتر و صمیمی‌تر می‌کند.

• چون داستان اصلی حول جشن کریسمس مسیحیان است، ممکن است برای کودکان کوچک‌تر سؤالی در این زمینه پیش بیاید، درصورت طرح سؤال، به آن‌ها توضیح دهید که این جشن مذهبی به‌خاطر تولد حضرت عیسی (ع) است و داستان ارسال هدیه ازطرف بابانوئل تخیّلی است و هدایا ازطرف والدین بچه‌ها تهیه می‌شود. چرا آرتور اصرار داشت حتماً این یک هدیه‌ی جامانده را به صاحبش برساند؟ چرا آرتور قبلاً سوار سوروتمه یا سفینه نمی‌شد؟ آیا علّتش این بود که او توان این کار را نداشت؟ چه عاملی باعث شد او این بار بتواند سوار سوروتمه شود و هدیه‌ را به یک کودک برساند؟ می‌توانید با فرزندانتان درمورد کارهایی که آن‌ها هم همچون آرتور فکر می‌کنند از پسش بر نمی‌آیند صحبت کنید. خلاصه: شما می‌توانید درمورد غلبه بر ترس و باور به توانایی‌های خود با فرزندتان صحبت کنید.

این انیمیشن فضای شاد و آرامش‌بخشی دارد. داستان درمورد رساندن هدیه‌های کریسمس است. یکی از هدیه‌های کریسمس که قرار بود به دست یکی از بچه‌ها برسد جا مانده و آرتور می‌خواهد هرطورشده این هدیه را به صاحبش برساند. اما او تا پیش از این به‌خاطر ترس از پرواز، سوار سفینه نشده است. اما این‌بار قضیه فرق دارد و او باید تمام تلاشش را بکند تا بر ترسش غلبه کند. آرتو درنهایت موفق به انجام این کار می‌شود. ولی در این میان نمی‌توان نقش حمایتی پدربزرگ را نادیده گرفت. پدربزرگ درکنار آرتور بود و به او قوّت‌قلب می‌داد و به توانایی‌های او ایمان داشت. تماشای انیمیشنی مانند «کریسمس آرتور» که شخصیت اصلی در انجام کاری ناتوان است و درادامه با تلاش و باور به خود، توانایی‌های خود را به فعلیت می‌رساند، احساس مثبت و شادمانی به کودکان منتقل کرده و خودباوری را در آنان افزایش می‌دهد. آرتور و پدربزرگش برای رسیدن به مقصد موردنظرشان، اشتباهی به کشورهای مختلفی می‌روند و با ماجراهای مختلفی مانند محاصره‌شدن توسط حیوانات وحشی آفریقای شمالی، فرار از دست پلیس و... روبه‌رو می‌شوند، که می‌تواند برای بچه‌ها جذّاب باشد. میزان خشونت بسیار کم و بیشتر معطوف به رفتارهای خانواده‌ی آرتور نسبت به همدیگر بود. ازجمله اینکه اوایل داستان نشان داد که خانواده‌ی آرتور به او بی‌توجهی می‌کنند. حوادثی مثل محاصره‌شدن توسط حیوانات وحشی و حمله‌ی آن‌ها به آرتور و پدربزرگش اتفاق می‌افتد. ولی با توجه به اینکه انیمیشن طنز است و در خلال حوادث، صحنه‌های کمدی و بامزه پیش می‌آید، میزان ترس تقلیل پیدا می‌کند. آرتور علاقه‌ی زیادی به پدرش دارد و او را از صمیم قلبش دوست دارد. یکی از دلایلی که او می‌خواهد هرطورشده هدیه‌ی جامانده را به دختربچه برساند، تکمیل کار ناتمام پدرش و جلب توجه اوست. در انتهای داستان رابطه‌ی آرتور با پدر و برادرش بهتر می‌شود. خلاصه: این انیمشن دربرگیرنده‌ی روابط صمیمی اعضای خانواده با یکدیگر و همین‌طور کمک آن‌ها به همدیگر است. همچنین با توجه به نقش و عملکرد شخصیت اصلی داستان، می‌تواند تأثیر مثبتی بر افزایش خودباوری در کودکان داشته باشد.

این یکی از آن فیلم‌های خانوادگی است که به یک اندازه برای بزرگسالان و کودکان سرگرم‌کننده است. آردمن — استودیوی انگلیسی مسئول ساخت والاس و گرومیت، فرار مرغی و فلاشد اِوِی — با آرتور کریسمس به پرده‌ی نقره‌ای بازمی‌گردد، یک کمدی انیمیشنی برنده‌ی دیگر که ترکیب بصری درخشان، داستانی خوب و طنزی باهوش را به نمایش می‌گذارد که در برخی جاها بالغانه است و خطر آن وجود دارد که کودکان آن را به صورت ظاهری بپذیرند، اما سطحی از پیچیدگی را نشان می‌دهد که بزرگسالان از آن لذت خواهند برد. جیمز مک‌آووی به عنوان صداپیشه‌ی آرتور دوست‌داشتنی است، کسی که واقعاً مهربان است و در کار هدیه‌دادن جادویی پدرش غرق شده و حاضر است همه‌چیز را به خطر بیندازد تا مطمئن شود یک دختر کوچک صبح کریسمس بیدار نمی‌شود و فکر نمی‌کند بابا نوئل به او اهمیت نمی‌دهد.ارتباط آرتور با پدربزرگش بسیار خنده‌دار است. آرتور فردی صادق، مهربان و امیدوار است، در حالی که پدربزرگش بداخلاق و لجباز است، تلخ است چون فکر می‌کند پسر و نوه‌اش دیگر او را توانا نمی‌دانند. در حالی که این دو مرد کریسمس و الف قاچاقچی‌شان در حال سفر به دور دنیا با تعداد رو به کاهش گوزن‌های شمالی هستند، بینندگان متوجه می‌شوند که خود این سفر هدیه‌ای برای هر کدام از اعضای این سه‌گانه عجیب و غریب است. هر سه چیزهایی در مورد خودشان یاد می‌گیرند و روح کریسمس را در خود می‌یابند تا ماجراجویی ظاهراً محکوم به شکست خود را به انجام برسانند. مانند شخصیت‌ها، احتمالاً بسیاری از بینندگان نیز می‌توانند از یادآوری اهمیت خانواده و فداکاری در هر فصل تعطیلات بهره‌مند شوند.