درباره فیلم
بازیگران بااستعداد نمیتوانند این فیلم مهیج و خشونتآمیز مخصوص جوانان را نجات دهند.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: زیاد
ترس: زیاد
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشفیلم "ذهنهای تاریک" بر اساس اولین کتاب از سری رمانهای پرفروش الکساندرا براکن با فضای پادآرمانشهری ساخته شده است. این فیلم با صحنهای از یک دختر جوان به نام روبی دالی (لیدیا جویت) شروع میشود که متوجه میشود کودکان و نوجوانان زیادی در حال مرگ هستند و علت آن یک ویروس مرگبار کودکان است. روبی زنده میماند، اما چیزی در او تغییر کرده است. در شب دهمین تولدش، وقتی والدینش در خواب بودند، آنها را نوازش کرد و صبح روز بعد، مادرش او را نشناخت و به نیروهای امنیتی زنگ زد تا او را ببرند. شش سال بعد، روبی (با بازی آمندلا استنبرگ) در یک اردوگاه زندانی برای بازماندگان جوان است که همه آنها دارای قدرتهای ماورایی هستند که بر اساس رنگها دستهبندی شدهاند: سبزها کمخطرترین گروه هستند و هوش بالایی دارند، آبیها توانایی تلهکینزی دارند، و طلاییها میتوانند الکتریسیته را کنترل کنند. سپس دو رنگ خطرناک وجود دارد: نارنجیها که میتوانند ذهن مردم را کنترل کنند و وارد ذهن آنها شوند، و قرمزها که توانایی کنترل آتش و آتشافشانی دارند. روبی یک نارنجی است، اما از قدرت خود برای پنهان شدن به عنوان یک سبز استفاده میکند. پس از اینکه یک دکتر زندانی/ مبارز مقاومت (مندی مور) به روبی کمک میکند تا فرار کند، او با یک ون که دو نوجوان و یک کودک در آن هستند، تیم تشکیل میدهد: لیام آبی (هریس دیکینسون)، چارلز سبز که به او چابز (اسکایلان بروکس) میگویند، و زو طلایی (مییا سچ). این چهار نفر با هم از دست ردیابها و شکارچیان جایزهبگیر فرار میکنند و به دنبال مکانی به نام "رودخانه شرقی" میگردند، که یک پناهگاه مخفی برای کودکان است و توسط شخصی مرموز به نام "اسلیپ کید" اداره میشود.
درباره این موارد گفتگو کنید
- گفتگوی خانوادهها در مورد «تاریکترین ذهنها» و محبوبیت داستانهای پسا-آخرالزمانی/پساآزمونی میتواند موضوع جالبی باشد. چه چیزی در این داستانها جذاب است؟ چه کتابها و فیلمهای دیگری هستند که آیندهای به همین اندازه تاریک را به تصویر میکشند؟
- روبی در مقایسه با دیگر قهرمانان زن در کتابها و فیلمهای نوجوانان، چگونه شخصیتپردازی شده است؟ دیدگاه او در مورد عشق، ازدواج و بچهدار شدن چیست و این دیدگاهها چگونه با شرایط دشوار و غیرقابل تصوری که او تجربه میکند، مرتبط هستند؟
- طرفداران کتاب: آیا فیلم با کتاب تفاوت دارد؟ تفاوتهای اصلی در چیست؟ آیا دیدن خشونت متفاوت است از خواندن آن؟
- چگونه این شخصیتها شجاعت، خودکنترلی، کار تیمی و پشتکار را نشان میدهند؟ چرا این ویژگیهای شخصیتی مهم هستند؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که "ذهنهای تاریک" یک فیلم اکشن مهیج است که بر اساس اولین کتاب از سری پرفروش نویسنده الکساندرا برکن درباره دنیایی است که در آن بیشتر کودکان و نوجوانان بر اثر یک ویروس مرگبار جان خود را از دست دادهاند. بازماندگان کمی با تواناییهای فوق بشری مرموز، از جمله هوش افزایش یافته، تله کینزی، کنترل ذهن و آتش افروزی ظاهر شدهاند. این فیلم که آماندا استنبرگ در آن نقش اصلی را ایفا میکند، صحنههای خشونتآمیزی دارد و تعداد زیادی از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان در آن کشته میشوند. در برخی موارد، افراد بزرگسال از طریق کنترل ذهن مجبور به آسیب رساندن به خود و یا خودکشی میشوند. همچنین صحنهای وجود دارد که دختری خود را از یاد خاطرات والدینش پاک میکند و صحنه دیگری که در آن مردی حدوداً ۲۰ ساله سعی در آزار جنسی دختر ۱۶ سالهای دارد. این فیلم دارای صحنههای عاشقانهای است که به دلیل وجود قدرتی که از طریق تماس پوستی منتقل میشود، بیشتر شامل نگاههای پرمعنا، یک رقص آهسته و یک بوسه عمیق میشود. طرفداران کتاب مشتاق خواهند بود که فیلم را ببینند، حتی اگر تفاوتهای عمدهای بین نسخه کتاب و فیلم وجود داشته باشد.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این اقتباس علیرغم بازی یک بازیگر با تجربه در فیلمهای نوجوان (استنبرگ) و اقتباس از داستانی پرکشش، از فیلمنامهای کسلکننده و مضامین پادآرمانشهری تکراری رنج میبرد. داستان سال 2012 بر روی کاغذ بسیار جذاب بود، اما فیلم آن روی پرده سینما قابل پیشبینی و نامتوازن است. بدتر از آن، فیلمنامه چاد هاج پراکنده است و باعث خنده ناخواسته میشود. کارگردانی جنیفر یو نلسون در دو فیلم کونگفو پاندای قبلی خود عالی بود، اما در اینجا بسیار کمبودها احساس میشود؛ از دیالوگها تا تدوین و حفرههای داستانی مختلف که به هیچ وجه پاسخ داده نمیشوند، چیز زیادی برای حمایت از این فیلم به عنوان فیلمی که ارزش بهای ورودی را داشته باشد (چه برسد به ساخت دنبالههایی برای تکمیل داستان روبی) وجود ندارد.استنبرگ بازیگر بااستعدادی است و به خوبی از عهده نقشآفرینی در یک فیلم برمیآید. متاسفانه، شخصیت روبی در این فیلم به کلیشههای "انتخابشده" محدود میشود و رابطه عاشقانهای که در کتاب بسیار صمیمی و دلنشین است، در فیلم اگرچه جذاب است اما تا حدی اجتنابناپذیر به نظر میرسد. شخصیت لیام دیکینسون نیز جذاب و صادقانه به تصویر کشیده شده است، اما داستان عاشقانه فیلم هیجان و کشمکش رابطه تریس و فور در "دایورژنت" یا کتنیس و پیتا در "بازیهای گرسنگی" را ندارد. یک مثلث عشقی کوتاه نیز وجود دارد اما بیشتر بینندگان به راحتی میتوانند از نیات شخصیت دیگر آگاه شوند. شاید بهتر باشد هالیوود این گونه فیلمهای علمی-تخیلی/فانتزی/دیستوپیایی را که بر اساس کتابهای پرفروش نوجوانان ساخته میشوند، به تلویزیون بسپارد و بر فیلمهای معاصر و تاریخی متمرکز شود که ساختن آنها دشوارتر است. کتابهای براکن بسیار سرگرمکننده هستند اما این اقتباس سینمایی چندان جذاب و گیرا نیست.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.