تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: خیلی زیاد
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشدر فیلم "بچ کسیدی و ساندنس کید"، بچ مغز متفکر و ساندنس مردی عقلگرا و تیزبین است. آنها به همراه گروه خود، "گنگ دیوار سوراخدار"، دست به سرقتهای زیادی از بانکها و قطارها زدهاند، تا اینکه بالاخره قانون وارد عمل میشود و آنها مجبور به فرار میشوند. گروه از هم میپاشد و بچ و ساندنس برای مدتی از دست گروه تعقیبکننده فرار میکنند و به همراه دختر ساندنس، اتا (کاترین راس)، مخفی میشوند تا نقشه بعدی خود را طراحی کنند. بچ تصمیم میگیرد که بهترین گزینه برای آنها رفتن به بولیوی است. آنها حتی اگر مجبور شوند، زندگی قانونی را ادامه خواهند داد. آنها فکر میکنند که سفر با یک زن میتواند پوششی خوب برای آنها فراهم کند، اما این آرامش زمانی از بین میرود که گروه تعقیبکننده دوباره در آمریکای جنوبی ظاهر میشود و به دنبال آنها هستند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند درباره جذابیت این قانونشکنان صحبت کنند. وقتی فیلم «بچ کاسیدی و ساندنس کید» را میبینید، نمیتوانید با آنها نخندید، با آنها همدردی نکنید و حتی نخواهید که با تیراندازی از دردسر خارج شوند. این چه الگویی میتواند باشد؟ آیا هیچ وقت شکستن قانون، اگر بتوانید از عواقب آن فرار کنید، قابل قبول است؟ درباره جرایمی که بچ و ساندنس مرتکب شدند، چه فکر میکنید؟
- در اواخر دهه 1960، در برخی از فیلمها، نوعی عشق و علاقه و همذاتپنداری با قانونشکنان گذشته وجود داشت. یکی از نمونههای آن «بونی و کلاید» و دیگری «بچ کاسیدی و ساندنس کید» است. چرا فکر میکنید در زمانی که بسیاری از جوانان برای حقوق مدنی، علیه جنگ ویتنام و علیه آنچه که ظلم سیستم آمریکا میدیدند، راهپیمایی میکردند، برخی با این ضدقهرمانان مبارزهکننده با قدرت همذاتپنداری کرده و حتی خوبیهایی در آنها میدیدند؟
- علاوه بر اینکه این فیلم در ژانر فیلمهای وسترن قرار میگیرد، میتوان آن را به عنوان الگوی فیلمهای دوستانهای که در دهههای بعد منتشر شدند، نیز در نظر گرفت. برای مثال، سازندگان فیلم «تئلما و لوییز» میخواستند نسخهای معاصر و زنانه از «بچ کاسیدی و ساندنس کید» خلق کنند. آیا میتوانید مثالی از فیلمهای دوستانه بزنید و نظرتان درباره جذابیت آنها برای مخاطبان چیست؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که "باتش کسیدی و ساندنس کید" فیلمی کلاسیک از سال 1969 است که در آن پل نیومن و رابرت ردفورد نقش دو یاغی افسانهای را ایفا میکنند. اگرچه این فیلم تا حدی خودآگاهانه است و سبک و کنوانسیونهای فیلمهای وسترن را به سخره میگیرد، اما بسیاری از همین کنوانسیونها همچنان در آن دیده میشوند - نبردهای مسلحانه بین یاغیان و مقامات، نوشیدن آبجو و ویسکی در سالنها، و خوشگذرانی در فاحشهخانهها با فاحشهها. در یک صحنه، ساندنس در یک اتاق تاریک با اسلحهای به سمت زنی در طرف دیگر اتاق اشاره میکند و ظاهراً او را مجبور به کندن لباسهایش میکند؛ اما بعداً مشخص میشود که آنها عاشق یکدیگر هستند. گاهی اوقات الفاظ نامناسبی مانند "s--t"، "bitch"، "bastard"، "damn" و "hell" استفاده میشود. بهطور کلی، اگرچه این فیلم بسیار محصول زمان ضد اقتدارگرایی خود است، اما همچنین فراخوانی بیزمان از افسانه و اسطوره است و جنبه "فیلم دوستانه" آن الهامبخش بیشمار دیگر فیلمهای دوستانه در دهههای آینده شد.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
پل نیومن و رابرت ردفورد، همانند یاغیانی که نقش آنها را بازی میکنند، تیمی بسیار کاریزماتیک هستند. تماشای فیلم "بوتچ کاسیدی و ساندنس کید" و نخندیدن با آنها، همدردی نکردن با آنها و حتی نخواستن دیدن آنها که با تیراندازی خود را از دردسر نجات میدهند، غیرممکن است. والدین ممکن است بپرسند که این موضوع چه الگویی برای کودکان آنها ایجاد میکند؟ قبل از پاسخ دادن، استعدادهای کارگردان جرج روی هیل (که بعداً در فیلم "کلاهبرداری" دو ستاره را دوباره گرد هم آورد) و فیلمنامهنویس ویلیام گلدمن را در نظر بگیرید، زیرا آنها کاری شگفتانگیز انجام دادهاند. آنها یک فیلم بسیار سرگرمکننده را حول سرنوشت دو یاغی فراری از عدالت میسازند، اما در میان خندهها و گفتگوهای بامزه، بوی بدبیاری قریبالوقوع و یادآوری همیشگی که این مردان مجرم هستند، باقی میماند.گلدمن به صراحت در مورد مسائل اخلاقی صحبت نمیکند، چرا که او نویسندهای بسیار زیرک است، اما پیام داستان در میان رگبار گلولهها این است که جرم و جنایت تا حدی جذابیت دارد. به آنها گفته میشود: «دوران شما به پایان رسیده است و شما قرار است به مرگ خونینی بمیرید و تنها چیزی که میتوانید انتخاب کنید، محل آن است.» اهمیت این جمله برای بیننده آشکار است. گلدمن برای فیلمنامهاش، کنراد هال برای فیلمبرداری و برت بکراک برای موسیقی متن اصلی و ترانه تم فیلم «قطرات باران روی سرم میریزند» برنده جایزه اسکار شدند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.