قندون جهیزیه

«عطا» و «معصومه» زندگی نابسامانی دارند. مسافرکشی و تعمیر لوازم برقی کفاف زندگی را نمی‌دهد. زندگی سخت یک زن و شوهر، با سربار شدن فردی بیکار و آس و پاس سخت‌تر هم می‌شود. «ایرج»، برادر کوچکتر عطا، با مشکلات عاطفی‌اش، زندگی را بر عطا تنگ‌تر کرده است. در این میان، به گوش عطا می‌رسد که صاحب‌خانه، بنا دارد کرایه را افزایش دهد. صاحب‌خانه‌ای که عطا هیچوقت او را ندیده است. او خارج از ایران زندگی می‌کند و یکی از نزدیکانش را مأمور به رسیدگی به اموالش کرده است. عطا که به شدت تحت فشار است، یا باید خیلی زود اجاره را جور کند و یا اینکه خانه را تخلیه کند. او قطعا نمی‌تواند وضع زندگی‌اش را از این بهتر کند. درگیرودار یافتن خانه، به او خبر می‌رسد که یک تیم کارگردانی دنبال خانه‌ای مشابه خانه او می‌گردند. برای کسی که نیاز حیاتی دارد، اجاره خانه برای یک پروژه تصویربرداری می‌تواند بهترین اتفاق ممکن باشد. عطا و معصومه باید هرطورکه شده، تیم کارگردانی را در خانه نگه‌دارند تا در آخر چیزی نصیبشان شود. اما آنها خبر ندارند که افزایش اجاره‌خانه صحت ندارد....

• نقش خانم بلوری و آقای باژنگ در داستان دقیقا چه بود؟ می‌توانی مشکل ایرج را درک کنی؟ به نظرت موضوع داستان، مجوز هرجور بددهانی و خشونت رفتاری را صادر می‌کند؟ بهتر نبود عطا از همان ابتدا با صاحب‌خانه روبه‌رو می‌شد؟ نظرت درباره معصومه چیست؟ اگر جای معصومه و عطا بودی از داشتن بچه خوشحال می‌شدی یا ناراحت؟ خلاصه: چرا نام  فیلم «قندون جهیزیه» بود؟ «قندون جهیزیه» در زندگی عطا و معصومه نماد چیست؟

فرزند نوجوان شما از طرفی در اوج خیال‌پردازی برای زندگی خود است و ازسویی دیگر، در اوج قضاوت‌های صفرویکی است؛ یعنی از عالم و آدم بیزار است. می‌توانید از ظرفیت این فیلم، برای تعدیل خیال‌پردازی و قضاوت‌ها استفاده کنید:«دنیا، هم می‌تواند با مشکلاتی چون فقر، چهره خشنش را به تو نشان دهد و هم در اوج سختی‌ها، آدم‌هایی چون صاحب‌خانه را برایت رو کند. می‌توان از ویرانه‌های زندگی، زیبایی‌های را مانند قندون‌ یادگاری جهیزیه گلچین کرد.» به جهت ناهنجاری‌ها و خشونت‌های کلامی و رفتاری، تماشای این اثر برای کودکان توصیه نمی‌شود. از طرفی، مخاطب پیام اثر، کودک یا نوجوان زیر 15 سال نمی‌تواند باشد. طنز داستان، اثر بغرنج بودن زندگی عطا و معصومه را خنثی نمی‌کند. درنتیجه مخاطب کم‌سن و حساس را درگیر می‌کند. مخاطب کم‌سن، با چنین مضمونی، مواجهه‌ای کاملا احساسی دارد؛ نه عقلانی و آینده‌نگرانه. داستان مجموعاً ساده است. خط اصلی داستان، دست و پنجه نرم کردن عطا و معصومه با مسئله افزایش اجاره‌خانه است. در این میان، حواشی آقای باژنگ و خانم بلوری چندان تأثیری در منطق داستان ندارد. جز اینکه ممکن است این پیام را داشته باشد که در یک ساختمان، هرکدام از ساکنین، مسائل خاص خود را دارند. چه خانم بلوری که باوجود وضع مالی خوب، تنها و شکست‌خورده است و چه عطا و معصومه که با وجود شرایط سخت مالی، به یکدیگر عشق می‌ورزند. درسویی دیگر، ایرج را می‌بینیم که وضعیت بغرنجی دارد. او در آتش نیاز عاطفی می‌سوزد و اضطرارش(ولو طنز)، مخاطب را درگیر می‌کند؛ به‌ویژه در سکانسی که نیمه شب با عطا بحث می‌کند و از خانه بیرون می‌زند. سن ایرج بالاست اما مسئله‌اش می‌تواند مسئله نوجوانانی باشد که با این نیاز درگیر هستند. درپایان داستان، عطا نه خانه‌دار می‌شود و نه مشکل بیمه‌اش حل می‌شود، اما با آمدن فرزندش، سربه راه شدن برادرش و حل مسئله افزایش اجاره، زندگی را با امید بیشتری پی می‌برد. او با گرفتن حقش از تیم کارگردانی، می‌تواند مرحمی برای مشکلاتش داشته باشد.