درباره فیلم
درام رستگاری نژادپرستی مبتنی بر ایمان که در آن نوشیدن الکل و سیگار کشیدن وجود دارد.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: زیاد
خلاصه فیلم
ویرایشفیلم "قول پل" که بر اساس رویدادهای واقعی ساخته شده، در سال 1967 در لیتل راک، آرکانزاس اتفاق میافتد. پل هلدنفیلد (با بازی رایان اوکوئین) یک آتشنشان است که الکل زیادی مصرف میکند، در محیطی نژادپرست کار میکند و به فرزندانش بیتوجه است. وقتی مادرش، مینی (لیندا پورل)، که یک مسیحی متعصب است، متوجه میشود که سرطان پیشرفته دارد، آخرین آرزویش این است که پل، که یک بیخدا است، لیست دعاهایی را که او همیشه میخوانده، بعد از مرگش به کلیسا ببرد. این فیلم همزمان با پنجاهمین سالگرد ساخت کلیسای نازارین، آشپزخانه سوپ و بانک غذایی دوست داشتنی و تغذیه و عشق به همه مردان به یک اندازه توسط "برادر پل" هلدفیلد واقعی منتشر شد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند درباره این ایده که «ما تحت تأثیر محیط اطرافمان هستیم» صحبت کنند. چگونه افراد تحت تأثیر نگرشهای اجتماعی جامعهای که در آن بزرگ میشوند، قرار میگیرند؟ چرا تفکر انتقادی و مستقل اهمیت دارد؟
- آیا تا به حال شاهد رفتار ناعادلانه با کسی بودهاید که هیچ دلیل قانعکنندهای پشت آن نبوده است؟ اگر شما یا دوستانتان به دلیل رنگ پوستتان مورد بدرفتاری قرار بگیرید، چه واکنشی نشان خواهید داد؟
- چه کسانی در وعده پول الگو هستند؟ چگونه این داستان نشان میدهد که تاثیر 'پایبندی به اصول اخلاقی' از طریق فعالیتها و تعاملات روزانه نمایان میشود؟
- مادر پل، مینی، چگونه استقامت خود را به روشهای مختلف نشان میدهد؟ چرا این یک مهارت زندگی مهم است؟
- چرا روایت داستانی درباره نژادپرستی که شخصیت اصلی آن سفیدپوست است، مشکلساز است؟ چرا نمایش متنوع اقلیتها در رسانهها اهمیت دارد؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشداستان فیلم "وعده پول" در دهه 1960 اتفاق میافتد و درباره باکسری به نام پل هلدفیلد (با بازی رایان اوکوئین) است که به یک آتشنشان تبدیل میشود. این فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده و به زندگی یک نژادپرست سفیدپوست بیسواد میپردازد که از یک بیدین به یک مسیحی معتقد تبدیل میشود و کلیسایی بیننژادی بنیان میگذارد. در این فیلم، نوشیدن الکل به صورت افراطی توسط پل به تصویر کشیده میشود و شخصیتها به طور مکرر سیگار میکشند که میتوان آن را بازتابی از واقعیتهای آن دوران دانست. همچنین، برای نشان دادن پیشداوریها و تبعیضهای رایج در آن زمان، از زبان نژادپرستانه و صحنههای حمله آتشافروزی استفاده شده است. اتفاقات فیلم در پسزمینه تلاشها برای یکپارچهسازی نژادی و سپس جداسازی مجدد دبیرستان مرکزی اتفاق میافتد که به افزایش تنشهای نژادی در لیتل راک منجر شد، اما این موضوع به طور واضح توضیح داده نمیشود. اگرچه دیدن این که چگونه یک دیدگاه نژادپرستانه عمیقا ریشهدوانده میتواند تغییر کند و این که هلدفیلد به عاملی برای تغییر تبدیل میشود، امیدوارکننده است، اما این که یک فیلم درباره نژادپرستی حول محور دیدگاهی از یک مرد سفیدپوست که در حمایت از فرهنگ نژادپرستی همدست است، جای سوال دارد. با این وجود، فیلم تمهای واضحی از بخشش، رستگاری و پیروزی عشق بر نفرت دارد.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
هولدنفیلد مثالی قدرتمند و واقعی از فردی ارائه میدهد که با ایجاد تغییری معنادار، اشتباهات مضر خود را جبران میکند. اما ارائه این مطلب طوری به نظر میرسد که گویی برای خانوادههای مسیحی سفیدپوست با نوجوانان تنظیم شده است. مادر پل زنی دوستداشتنی و دلسوز است که تعهد او به خدا در هر نفسش موج میزند. او درباره چیز دیگری صحبت نمیکند و بیوقفه تلاش میکند پل را به کلیسا بکشاند، جایی که مطمئن است سرانجام با خدا ارتباط برقرار میکند و نجات مییابد. برای مخاطبانی که ایمان دارند، این پیام تبلیغ دین دائماً ایدهی هرگز دستبردار نبودن را تقویت میکند. اما اگر فردی با ایمان نباشید، پافشاری مینی برایتان دشوار خواهد بود که آن را بپذیرید. زمانی که مشخص میشود به دلیل ایمانش، او آگاهانه انتخاب کرده که در ازدواجی پرخاشگر بماند که فرزندانش را در معرض سوءرفتار و آسیب جسمی مداوم قرار داده، پذیرفتن او به عنوان یک نیروی مثبت دشوارتر نیز میشود.طبیعتا پال یک لحظه « بازگشت به مسیح » را تجربه میکند (وگرنه فیلم ساخته نمیشد). و این بیشتر از آن که به خاطر برآورده کردن آرزوی مادرش در حال مرگ باشد، از رویارویی با ترس و همدستی نژادپرستانهاش الهام گرفته شده است. پال انکار میکند که جیمی (جوزف کانن) بهترین دوست دوران کودکیاش که سیاهپوست است را میشناسد. در همین حال، ایمان جیمی به او صبر و آرامشی میدهد تا بتواند حملات نژادپرستانه به خانهاش را تحمل کند. پال از طریق رویکرد جیمی که شامل بخشیدن و مدارا کردن است، با مهربانی و لطفی که استحقاقش را ندارد، مواجه میشود و سرانجام تغییرات مثبتی در زندگیاش ایجاد میکند. فیلمسازان پیشنهاد میکنند که خداست که از طریق کمک و حمایت سایر افراد با ایمان، مانند جیمی، به پال کمک میکند تا مسیر درست را پیدا کند. برای خانوادههایی که مایل به گفتگوی پیچیده هستند، مطالب زیادی برای بررسی وجود دارد، اما مخاطب هدف بیشتر احتمال دارد پیامهای فیلم را در مورد بخشش، مواجهه با مشکلات با اقدامات عاشقانه و این که هرگز برای انجام کار درست دیر نیست، قدردان باشند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.