هری پاتر و شاهزاده دورگه
Harry Potter and the Half-Blood Prince
۱۶+
مناسب برای بالای ۱۶ سال

درباره فیلم
این فیلم ششمین قسمت از مجموعه فیلمهای «هری پاتر» است. در این قسمت، با بازیابی خاطرهی دستکاریشدهی پروفسور هوریس اسلاگهورن، راز زندهماندن تام ریدل (لرد ولدمورت) برملا میشود. او سالها پیش با ارتکاب به قتل هفت نفر، روح خود را به هفت قسمت تقسیم کرده و در هفت جانپیچ پنهان کرده است. دامبلدور که از حقیقت این امر آگاه شده است قصد دارد با کمک هری جانپیچهای باقیمانده را از بین ببرد و اینچنین به حیات ولدمورت پایان دهد. اما هدف دامبلدور بینتیجه میماند و او به دست پرفسور اسنیپ (شاهزادهی دورگه) کشته میشود.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایش«هری پاتر و شاهزادهی دورگه» ششمین قسمت از مجموعهی محبوب و پربینندهی «هری پاتر» است که براساس رمانی به همین نام از نویسندهی معروف انگلیسی «جی.کی رولینگ» ساخته شده است.
سالها پیش، زمانیکه پروفسور هوریس اسلاگهورن استاد درس معجونسازی هاگوارتز بوده است، او دانشآموز مستعد و باهوشی به نام تام ریدل (ولدمورت) را به حلقهی خود، یعنی محفل اسلاگ (محفل نوابغ هاگوارتز) راه داد و او را بیش از شاگردان دیگر مورد توجه و لطف خود قرار داد.
روزی تام ریدل از اسلاگهورن دربارهی جادویی به نام هورکراکس (جانپیچ یا جاودانساز) میپرسد. اسلاگهورن که میدانست هورکراکس نوعی جادوی سیاه است، از روی اعتماد، راز این جادو را با او در میان گذاشت. تام ریدل سالها بعد با کشتن هفت نفر، روح خود را به هفت قسمت تقسیم کرد و آنها را در هفت جانپیچ پنهان کرد. تازمانیکه جانپیچها وجود داشته باشند، ولدمورت نیز وجود دارد و اینچنین میتواند به جاودانگی برسد.
دامبلدور که از این حقیقت آگاه شده است میخواهد به کمک هری جانپیچهای باقیمانده را نابود کند تا به حیات ولدمورت پایان بدهد. دفترچهی خاطرات تام ریدل و حلقهی مادر ولدمورت از جانپیچهایی بودند که قبلاً توسط هری و دامبلدور نابود و بیاثر شدهاند. ازطرفدیگر، دراکو مالفوی از سوی ولدمورت مأمور شده است که دامبلدور را بکشد.
اسنیپ نیز با فشارهای مادر مالفوی و بلاتریکس لسترنج، پیمانی شکستناپذیر میبندد تا مالفوی را در این مأموریت یاری کند. مالفوی از انجام این مأموریت عاجر میماند و درنهایت دامبلدور مقابل چشمان هری توسط پروفسور اسنیپ کشته میشود و لقب اسنیپ نیز برملا میشود. او کسی نیست جز شاهزادهی دورگه!
درباره این موارد گفتگو کنید
- چرا تام ریدل در ابتدای دوران نوجوانی خود به سمت جادوی سیاه کشیده شد؟ او چه چیزهایی در زندگی خود کم داشت و در کودکی با چه مشکلاتی روبهرو شد؟ چه چیزی عقده و کینهی تام را نسبت به انسانهای عادی (مشنگها) و جادوگران دورگه برانگیخت؟ چرا تام بهجای کنترل خشم و کینه، به قدرتطلبی منفی روی آورد؟ چه چیزی او را به سمت جاودانگی متمایل کرد؟ هدف تام از جاودانهشدن چه بود؟ آیا قدرت زیاد چیز خوبی است؟ آیا قدرت میتواند انسان را تغییر دهد؟ از قدرت چه استفادههایی میتوان کرد؟ هری و ولدمورت هرکدام چطور از قدرتهای خود استفاده میکردند؟ بااینکه هری و تام کودکی و قدرتهای مشابهی دارند، چرا مسیر و نگاه هریک از آنها با دیگری متفاوت است؟ چرا هری مثل تام نشد؟ آیا جاودانگی وجود دارد؟ جاودانگی به چه کار میآید؟ ویژگیهای مثبت و منفی جاودانگی چیست؟ آیا انسان جاودانه نیکبخت است یا در رنجی ابدی؟ آیا جاودانگی تنها به معنای زندهماندن است یا به معنای باقیماندن نام و یاد انسان؟ به نظر شما کدام یک ممکن است؟ زندهماندن جسم یا زندهماندن نام و یاد؟ خلاصه: با اینکه هری و تام، کودکی و قدرتهای مشابهی دارند، چرا مسیر و نگاه هریک از آنها با دیگری متفاوت است؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشفضای حاکم بر فیلم تاریک، سرد و کمی استرسآور است. گویی همه منتظر یک اتفاق بد هستند. حضور ولدمورت و مرگخواران کاملاً محسوس است. دامبلدور نیز شدیداً احساس خطر میکند، تاجاییکه برای نابودی جانپیچها خود شخصاً وارد میدان نبرد میشود. با خیانتی که از سوی اسنیپ رخ میدهد، احساس امنیت و اعتماد مخاطب نسبت به شخصیتها خدشهدار میشود. با مرگ دامبلدور، هری تنهاتر از همیشه میشود. او احساس میکند که بار مسئولیتش در قبال برقراری امنیت و مبارزه با نیروهای شر بهمرور بیشتر خواهد شد.
برای خواندن ارزیابی تربیتی تمام قسمتهای مجموعهی هری پاتر اینجا را کلیک کنید.
از آنجاییکه قهرمان یا انسان برگزیده (هری) در این اثر یک نوجوان است، ممکن است نوعی اعتمادبهنفس کاذب در مخاطب نوجوان نسبت به استعداد یا تواناییهای خود شکل بگیرد و خود را بهنوعی مرکز عالم تصور کند. والدین میتوانند از فرزندان خود بخواهند که خیلی واقعگرایانه راجعبه آرمانها، آرزوها و تواناییهای خود بنویسند و خود را بهنوعی معرفی کنند. با طرح چنین پیشنهادی، والدین میتوانند از دنیای فرزندان خود آگاه شوند و آنها را برای رسیدن به تعادل یاری دهند. نوجوان نیز با نوشتن و پرداختن به خود، میتواند به شناخت بهتری از خود دست پیدا کند تا بتواند میان دنیای درون و بیرون، تعادل و پیوند برقرار کند.
ازآنجاییکه در این قسمت، داستان کودکی، شخصیت و اهداف ولدمورت روایت میشود، ریشهی عقدهها و تبهکاریهای نمایندهی شر (ولدمورت) بر مخاطب آشکار میشود. دوران کودکی هر فرد از مهمترین دورههای زندگی اوست. هر رخداد خوب و بدی که در این دوره برای کودک اتفاق میافتد میتواند شخصیت و مسیر زندگی او را در آینده تحتالشعاع قرار دهد.
این موضوع میتواند برای والدین یک زنگ هشدار جدّی باشد تا از کنار این دوره بهراحتی و سادگی عبور نکنند. کودکان همهچیز را میبینند؛ درک میکنند و میآموزند. بنابراین بهتر است در طرز برخورد و رفتار با آنها دقت شود و در هر شرایطی، روحیه و فضای زندگی و بازی آنها نیز مورد توجه قرار بگیرد.
خلاصه: در این قسمت، مخاطب با کودکی و شخصیت ولدمورت آشنا میشود و ریشهی بسیاری از اعمال او برای بیننده برملا میشود. ازسویدیگر، چون هری بهعنوان یک انسان برگزیده معرفی میشود، ممکن است نوجوانان راجعبه استعداد یا توانایهای خود کمی از حد تعادل خارج شده و اعتمادبهنفس کاذب پیدا کنند.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
دیوید یتس که از فیلم پنجم هدایت این فرنچایز را بر عهده گرفت، قسمت بالغتر و متمرکزتری بر روابط خلق کرده است. هری پاتر و شاهزاده دورگه بهطور استادانهای صحنه را برای پایان پرهیجان داستان آماده میکند. (مرگ مقدس آنقدر حماسی بود که به دو فیلم تقسیم شد.) همه شخصیتها و صحنههای کتاب به فیلم راه پیدا نکردهاند. طرفداران باید با نبود صحنههایی که در کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه میگذرد کنار بیایند (سرانجام اسنیپ معلم است)، یا حضور کم نِویل (متئو لوئیس) یا برادران ویزلی (جیمز فلپس و الیور فلپس)، و کمی بیش از حد فاش کردن داستان در این فیلم کنار بیایند.ییتس نگاهی بسیار انسانی به نحوه برخورد جادوگران نوجوان با هورمونهای فورانکنندهشان ارائه میکند: «وون وون» اولین دوستدخترش را به دست میآورد، هرمیونه به میزان احساساتش به رون پی میبرد و هری متوجه میشود که خواهر کوچکتر بهترین دوستش، جینی (با بازی بانی رایت که این بار واقعا در نقش خود میدرخشد)، ممکن است جفت او باشد. این موضوع که حتی در تاریکترین زمانها، نوجوانان هنوز هم دوست دارند ببوسند، بسیار دوستداشتنی و دقیق است. صحنهی اوج احساسی فیلم، حس کوچکی از آرامش را منتقل میکند که هری هنوز تنها نیست. دوستانی وفادار و بیقید و شرط دارد که آمادهاند برای پیروزی نور بر تاریکی، خطر کنند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.