درباره فیلم
یک کمدی «رضا عطارانی» با شوخیهایی که معمولاً از چنین آثاری انتظار میرود. کار در یک آسایشگاه جانبازان، برای رضاهزارپای جیببر برای بهدستآوردن دل مدیر باکلاس و پولدار آسایشگاه فرصت خوبی است که بنا دارد با یک جانباز ازدواج کند؛ اما انگار جریان به همین سادگی پیش نمیرود. رضا و منصور، باید وارد بازی اطلاعاتی تمامعیار شوند و معلوم نیست پس از این بازی، همان آدمهای قبل هستند یا نه.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: خیلی کم
ناهنجاری اجتماعی: خیلی زیاد
الگوی مثبت: خیلی کم
پیام مثبت: خیلی کم
خلاصه فیلم
ویرایش«هزارپا»، حکایت سوداگریهای سالهای ابتدایی پس از جنگ است. «رضاهزارپا» و «منصور» با سوءاستفاده از پای قطعشدهی رضا (بهخاطر نقرس) جیببری و سوداگری میکنند. حالا رضا به کمک منصور، باید یک فرصت اساسی را دریابد. ازدواج با یک خانم دکتر باکلاس و پولدار و مدیر آسایشگاه جانبازان، بهترینفرصت او برای دستیابی به یک ثروت هنگفت خانوادگی است. تمام شرایط برای رضا فراهم است؛ پای قطعشده، ظاهر متدین و لباسی ساده که گویای پاکی و تدین یک رزمندهی بیریاست و نیز، یک خانم دکتر در آرزوی ازدواج با یک جانباز؛ اما نمیداند که این شیطنت ساده، به منزلهی ورود او به یک بازی امنیتی است. او که حالا بهعنوان چهرهی محبوب رزمنده و در رقابت با «امید» (پسرعموی الهام که عاشق اوست) به یک اسطوره تبدیل شده است، باید تکلیف خود را مشخص کند؛ یا به شیطنت و دروغ ادامه دهد یا حقیقت را برای الهام فاش کند و خود را از پستی نجات دهد. او امتحان خود را در یک جنگ تمامعیار پس میدهد. حالا که رضا نیازی، بهعنوان یک مزدور رژیم و بهخاطر الهام، بهدست مجاهدین خلق افتاده است، باید خود را امتحان کند: یا رضاهزارپای جیببرِ مشروبخور قبل یا رضا نیازی پاک و باخدای جدید... . بهنظر میآید رضا باید یک آدم جدید از خود بسازد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- چه چیزی رضا را بر آن میدارد تا حقیقت خود را فاش کند؟ ترس از مرگ یا علاقه به الهام؟ جریان عشق مادر منصور و دایی کامران، چه جایگاهی در فیلم دارد؟ اضافه نیست؟ بهنظرت در فیلم هزارپا با چه قشری از جامعه مواجه هستیم؟ جانبازان در فیلم را چگونه دیدی؟ آیا حقیقت دارد؟ چرا خانم عباسی چشمش را بر گذشتهی رضا بست؟ نظرت دربارهی طنز موجود در این فیلم چیست؟ چه نمونههای بهتری از فیلم طنز بهخاطر داری؟ بهنظرت چه چیزهایی شوخیهای این فیلم را به شوخیهای کلیشهای نزدیک کرده است؟ خلاصه: در پایان فیلم، رضاهزارپا را باور کنیم یا رضا نیازی جدید را؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشبستر زمانی فیلم، سالهای ابتدایی پس از جنگ و تنهایی رزمندگان است. روزگاری که آنها آماج زخم زبانها و تهمتها هستند و نیز روزگاری که حساب رزمندگان واقعی، از سوءاستفادهگرهایی همچون رضاهزارپا درنظر مردم جدا نیست.
ضمن اینکه وضعیت آسایشگاه جانبازان یا بنا به واقعیت یا به بهانهی طنز داستان، با تصور عمومی جامعه و دیگرفیلمهای دفاع مقدس متفاوت است. در آسایشگاه فیلم هزارپا، چندان خبری از رزمندگان نمازخوان و باخدای روزهای جنگ نیست. با انسانهای عادی مواجه هستیم که اتفاقاً هم سیگار میکشند، هم آهنگ گوش میدهند و احتملاً رقصی هم میکنند و از جامعهای که برایش جنگیدند، ناامید شدهاند. خدمه هم آدمهای بیحوصله و مسئولیتناپذیر هستند. رضا و منصور نیز نمودار قشرهایی در دههی هفتاد هستند که هنوز در فضای قبل از انقلاب به سر میبرند. در مواجهه با این صحنهها، به فرزندتان متذکر شوید در هر قشری از جامعه، انتظار هر تیپ آدمی را باید داشته باشیم. هیچکس سفید مطلق یا سیاه مطلق نیست. حتی اگر رزمندهی پا بهرکاب انقلاب هم باشی، گاهی ممکن است پُکی هم به سیگار بزنی و چشمانت به جایی که نباید بچرخد. درکل از ظرفیت تاریخی فیلم برای تصحیح تصور فرزندتان استفاده کنید و درعین بیان واقعیتها، شرایط غیر از محیط فیلم را هم تصور کنید.
بهنظر میرسد در داستان با همهچیز شوخی شده است، کمک کنید نگاه فرزندتان به این موضوعات جدی باشد. فضای گفتوگو دربارهی شوخیهای فیلم را با فرزندتان ایجاد کنید و از او بخواهید دربارهی تفاوت طنز کلامی و شوخیهای کلیشهای با طنز موقعیتی که در آثار موفق کمدی سینمایی وجود دارد، فکر کند و دربارهاش با شما گفتوگو کند.
خلاصه: هزارپا، با همهی اضافاتش فرصت خوبی برای بیان حقیقت سالهای ابتدایی پس از جنگ، از زاویهای دیگر است.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.












































