تیم مارکو

مارکو نوجوان دوازده ساله‌ای است که پدر و مادرش از هم جدا شده‌اند. شغل و علایق پدر باعث شده مارکو به تکنولوژی اعتیاد پیدا کند و حالا هیچ دوستی به جز آیپد و سایر لوازم الکترونیکی‌اش ندارد. او از خانه بیرون نمی‌رود و با بچه‌ها بازی نمی‌کند و از این موضوع هم راضی است. بعد از اینکه مادربزرگ مارکو از دنیا می‌رود، پدربزرگش مجبور می‌شود با آن‌ها زندگی کند. او با دیدن زندگی مارکو ناراحت شده و مصمم می‌شود این وضعیت را تغییر دهد. پدربزرگ مارکو، او را نزد دوستانش می‌برد و با یک بازی قدیمی به نام باچی آشنا می‌کند. در ابتدا مارکو مقاومت می‌کند؛ اما در نهایت پدربزرگ موفق می‌شود باچی را به او بیاموزد و با ترفندی او را وادار به دوست‌یابی و تشکیل تیم باچی کند. او مارکو را سوار موتور کرده، ترس از حساسیت را در او از بین می‌برد و نکات ساده اما مهمی از زندگی به او می‌آ‌موزد. کلنجار مارکو و پدربزرگش در این فیلم واقعی و آموزنده است. هرچند در آخر فیلم مارکو پدربزرگش را از دست می‌دهد اما او تأثیری ماندگار در زندگی مارکو گذاشته ‌است.

• با صمیمیت و زبانی ساده از فرزندان خود بپرسید:   از کجای فیلم خوشت آمد یا با آن موافق بودی؟ چرا؟ کجای داستان را دوست نداشتی یا با آن مخالف بودی؟ چرا؟ در چه موقعیت‌هایی با مارکو احساس همدردی کردی؟ به نظر تو میزان استفاده خانواده‌ی ما از تکنولوژی مناسب است؟ به نظر تو چه قوانینی برای استفاده از لوازم الکترونیکی در خانواده‌ی ما باید وضع گردد؟ چه سوالی با دیدن این فیلم برای تو ایجاد شد؟     خلاصه: درباره‌ی نقاط اشتراک زندگی خود و فرزندتان با زندگی مارکو و همچنین قوانین لازم در خانواده برای استفاده از تکنولوژی با فرزندتان همفکری کنید.

مارکو و خانواده‌اش در آمریکا زندگی می‌کنند. فرهنگ آمریکایی مثل روابط زن و مرد پیش از ازدواج در فیلم مطرح می‌شود. البته این موارد کوتاه و گذراست و مورد تمرکز فیلم نیست اما ممکن است برای شما مهم باشد. همانطور که می‌دانید، استفاده از لوازم الکترونیکی به لحاظ تربیتی و همچنین سلامت جسمی و روحی باید با محدودیت‌هایی همراه باشد. این محدودیت‌ها استانداردهایی دارند که با مطالعه می‌توانید از آن‌ها آگاهی پیدا کنید. مثل اینکه حداکثر زمان مناسب برای استفاده از کلیه‌ی لوازم الکترونیکی مثل تلویزیون، تبلت، بازی رایانه‌ای و... دو تا سه ساعت در طول روز است. همچنین می‌توانید همراه با فرزندتان قوانینی در این رابطه در خانه وضع کنید. اینکه چه مقدار مصرف رسانه‌ای داشته باشد؟ چه زمانی در طول روز باشد؟ سبد رسانه‌ای شما شامل چه محصولات و برنامه‌هایی باشد؟ هنگام تماشای فیلم یا کار با تبلت و موبایل حالت بدن ما و شرایط محیطی چگونه باشد که آسیب جسمی نبینیم؟ و... اما شما فقط به استانداردها و نظر کارشناسان بسنده نکنید. فرهنگ جامعه و چارچوب‌های تربیتی خانواده‌ی شماست که در نهایت این قوانین را مشخص می‌کند. مثلا وقتی مادر مارکو متوجه می‌شود که او در دوازده سالگی گوشی موبایل دارد، ناراحت شده و به او یادآوری می‌کند که قرار بود در سن سیزده سالگی موبایل داشته باشی؛ اما این قانون خانواده‌ی مارکو در آمریکاست و لزومی ندارد ملاک شما قرار گیرد. جالب است بدانید بسیاری از افراد آگاه و سرشناس در دنیا مانند استیو جابز و بیل گیتس و... به فرزندان خود اجازه نمی‌دهند تا سن هجده سالگی دستگاه الکترونیکی یا حتی حساب کاربری شخصی داشته باشند. خلاصه: اشاره‌هایی به روابط زن و مرد پیش از ازدواج در فیلم و همچنین قوانین و محدودیت‌های استفاده از لوازم الکترونیکی در منزل، مواردی هستند که می‌توانند مورد توجه قرار بگیرند.

این درام خانوادگی جذاب است و لحظات دلنشینی دارد. در حالی که پیام اصلی فیلم در مورد تکنولوژی و افراط در آن گاهی اوقات خسته‌کننده و یکنواخت است، تیم مارکو به دلیل اجراهای پرانرژی، روابط قوی و تم‌های قدردانی، خانواده و یادگیری آنچه واقعا در زندگی مهم است، همچنان جذاب باقی می‌ماند. بچه‌هایی که با تکنولوژی درگیرند از تماشای مارکو و دوستان کم‌کاربردش لذت خواهند برد و با آن‌ها ارتباط برقرار خواهند کرد، چرا که همه آن‌ها از وسایل الکترونیکی، گجت‌ها و آخرین فناوری‌های داغ لذت می‌برند. صحنه‌های خطرناک جزئی در فیلم وجود دارد که نباید تشویق شوند، مثل سوار شدن در وسیله نقلیه بدون کمربند ایمنی یا خوردن غذاهایی که ممکن است به آن‌ها آلرژی داشته باشید، اما این صحنه‌ها برای خنداندن تماشاگر است و در حالی که نونو سعی دارد مارکو را راحت‌تر کند، اتفاق می‌افتد.برخی کلیشه‌ها، با این حال، کمی از ارزش فیلم می‌کاهد. چیزی در نمایش نونو به عنوان یک فرد مسن تعجب‌آور نیست، زیرا او به طور قابل انتظاری از فناوری‌های مدرن (سازنده‌های قهوه جدید، آیپدها، بازی‌های ویدیویی) سردرگم می‌شود و از دیگر رسوم مدرن جوانان (رسانه‌های اجتماعی، موسیقی) تمسخر می‌کند. شخصیت‌های نژادی متنوع اندک و محدود به نقش‌های بسیار کوچک غیرگفتاری هستند و آنا، مادر مارکو، کاری جز مادر مجردی که هنوز به این فکر می‌کند که همسر سابقش با چه کسی قرار می‌گذارد، ندارد. فراتر از نگرانی در مورد او و متقاعد کردن مارکو به تمیز کردن اتاقش و گذراندن وقت با نونو، آنا عمق یا نقشی فراتر از آن ندارد.