جایی برای پیرمردها نیست

مردی به نام «لیوالن» کیفی پر از پول پیدا می‌کند و تصمیم می‌گیرد با آن وضع زندگی خود را بهتر کند. اما برای اینکه پلیس او را دستگیر نکند به همسرش می‌گوید که به سفر برود و خودش هم به هتل می‌رود. قاتلی روانی به نام «چیگارو» به دنبال او می‌گردد تا آن پول‌ها را از او بگیرد. او فرد خشن و ترسناکی است و هر کسی که با او مخالفت کند را می‌کشد. زمانی که چیگارو هتل لیوالن را پیدا می‌کند، لیوالن اتاقش را عوض می‌کند. زمانی‌که چیگارو وارد اتاق می‌شود همه‌ی مسافران اتاق را می‌کشد. لیوالن هم فرار می‌کند. او به هتل دیگری می‌رود و متوجه می‌شود که یک ردیاب بین پول‌هاست و چیگارو از طریق آن جای او را پیدا می‌کند. زمانی که چیگارو وارد هتل می‌شود به سمت لیوالن تیراندازی می‌کند و همدیگر را زخمی می‌کنند. درنهایت چیگارو لیوالن را می‌کشد و به سراغ همسر او می‌رود. همسر لیوالن به چیگارو می‌گوید که پول‌ها پیش او نیست و از او درخواست می‌کند تا او را نکشد. چیگارو شیر یا خط می‌کند و به‌خاطر اینکه همسر لیوالن درست جواب می‌دهد او را نمی‌کشد.

• در زمان نمایش صحنه‌های قتل و اعمال خشونت با فرزندتان صحبت کنید و ابراز همدردی کنید. نظر فرزندتان را درباره‌ی لیوالن و تلاشش برای نگه‌داشتن کیف پول بپرسید. آیا با برداشتن کیف پول توسط او موافقید؟ خلاصه: نظر فرزندتان را درباره‌ی لیوالن و تلاشش برای نگه‌داشتن کیف پول بپرسید.

این فیلم درباره‌ی تعقیب‌وگریز بین دو شخصیت به نام «لیوالن» و «چیگارو» است. چیگارو قاتلی روانی است و در مسیری که دنبال لیوالن است حتی افرادی را که به او کمک می‌کنند می‌کشد. زمانی که ماشین او در جاده خراب می‌شود، فردی به کمک او می‌آید و ماشینش را درست می‌کند. اما بااین‌حال چیگارو او را می‌کشد. این میزان از خشونت و نمایش قتل به‌صورت بی‌پرده و واقعی ایجاد دلهره و ترس می‌کند. بهتر است در زمان تماشای فیلم، دلهره و استرس فرزندتان را نادیده نگیرید و با او همدردی کنید. خلاصه: در زمان تماشا فیلم، دلهره و استرس فرزندتان را نادیده نگیرید و با او همدردی کنید.

مناظر خالی از سکنه و طرح اخلاقی فیلم یادآور وسترن‌های قدیمی است، اما فیلم همچنین قراردادهای این ژانر را بازنگری می‌کند و مقایسه‌هایی را بین اکنون و "روزهای قدیم" پیشنهاد می‌کند. بنابراین در حالی که اد تام سرنخ‌ها را دنبال می‌کند و شاهدان را مورد پرسش قرار می‌دهد - از جمله کارلا ژان (کلی مک‌دونالد) همسر جوان، خردمند و بخشنده لولولن - همیشه کمی عقب‌تر از طعمه‌اش است و حتی قبل از لولولن، شرارت شدید آنتون را تشخیص می‌دهد. اگرچه کهنه‌سرباز جنگ و قاتل برای مدتی در صحنه‌های دلپذیر و پرتنش و به‌خوبی فیلمبرداری‌شده‌ی بازی موش و گربه، هوش خود را به چالش می‌کشند، اما کلانتر می‌داند که در یک رویارویی، شرافت نمی‌تواند با تباهی هم‌پای شود.فیلمی هوشمند و گیرا که شامل صحنه‌های خیره‌کننده‌ای است، از جمله صحنه‌ای که لولئین در حال دویدن در رودخانه‌ای کم‌عمق از دست سگ شکاری وحشی فرار می‌کند (دو شکل در حال بالا و پایین رفتن در حالی که تلاش می‌کنند با جریان آب مقابله کنند، تصویری است که به زودی فراموش نخواهید کرد) و صحنه‌ای دیگر که در آن در اتاق تاریک هتل نشسته و تفنگ ساچمه‌ای روی پایش است و منتظر ورود آنتون است. وودی هارلسون در نقش کارسون ولز، شکارچی جایزه‌بگیر، لحظاتی از فاصله‌گیری خوش‌آمد از ریتم رقابت آنتون و لولئین را فراهم می‌کند، اما تمرکز شدید آن‌ها بر یکدیگر، حتی منجر به رویارویی آنتون و کارلا جین می‌شود که از شرکت در سکه‌ای که او پیشنهاد می‌دهد، خودداری می‌کند. او می‌گوید سکه هیچ حرفی برای گفتن ندارد و با نگاه تیره‌ای به آنتون می‌گوید: «فقط تو هستی.»و در نهایت، این فقط آنتون است، بداخلاقی عجیب و غریب و غیراخلاقی او نمادی از تغییراتی است که اد تام درک می‌کند. خواه این تغییرات تابعی از پیری خود او، تغییر دیدگاه، یا نوعی تغییر روانی ملی باشد، فیلم آن را به شما واگذار می‌کند تا دریابید.