نجات سرباز رایان

بعد از عملیات گستردۀ متفقین در نرماندیِ فرانسه، علیه ارتش نازی، ستاد مشترک ارتش آمریکا متوجه می‌شود که در هفتۀ گذشته، سه برادر از یک خانواده در ارتش آمریکا کشته شده‌اند و از برادر چهارم آن‌ها نیز خبری نیست. رئیس ستاد کلّ ارتش آمریکا دستور می‌دهد گروهی ویژه، به فرماندهی کاپیتان «میلر»، به دنبال او بروند و او را به خانه برگردانند. آن‌ها فقط این را می‌دانند که برادر چهارم، «جمیز رایان»، جزو گروه هوابرد ارتش متفقین است که در روز عملیات نرماندی، پشت جبهۀ نازی‌ها فرود آمده‌اند. کاپیتان میلر چند نفر از اعضای دسته‌اش را همراه با «آپهام»، سرباز بخش نقشه‌کشی که به زبان فرانسوی و آلمانی مسلّط است، برای شرکت در این مأموریت با خود می‌برد. آپهام بعد از دورۀ آموزشی تاکنون تیراندازی نکرده و در خط مقدّم نیز حضور نداشته است. او به‌دنبال برقراری ارتباط با اعضای تیم و کسب اطلاعات از آن‌هاست. در همین حین، متوجه می‌شود که کسی از گذشتۀ کاپیتان میلر چیزی نمی‌داند و اعضای تیم برای فهمیدن این موضوع 300 دلار جایزه گذاشته‌اند. تیم جستجوگر در ابتدا، به گروهی از سربازان آمریکایی برمی‌خورند که سرباز رایان را می‌شناسند. در همین موقعیت، یکی از سربازان گروه توسّط تک‌تیراندازی آلمانی کشته می‌شود. آن‌ها پس از پیداکردن سرباز رایان متوجه می‌شوند که او جیمز رایان نیست و اشتباه گرفته شده است. بعد از این، تیم کاپیتان میلر با یک سنگر آلمانی که به تیربار مجهز است مواجه می‌شوند و تصمیم می‌گیرند آن را نابود کنند. در حین این درگیری، «وید»، پزشک گروه، کشته می‌شود. آن‌ها یک سرباز آلمانی را نیز اسیر می‌کنند. اعضای گروه می‌خواهند او را تیرباران کنند اما آپهام با او مهربان است؛ درنهایت میلر چشمان او را می‌بندد و او را در دشت رها می‌کند تا نیروهای آمریکایی او را پیدا کنند. بعد از آنکه میلر اسیر آلمانی را رها می‌کند، یکی از افراد تصمیم می‌گیرد گروه را ترک کند و این موضوع باعث درگیری او و یکی دیگر از اعضای گروه می‌شود و اینجاست که کاپیتان میلر تصمیم می‌گیرد دربارۀ گذشته‌اش توضیح دهد. او می‌گوید در گذشته معلّم بوده و می‌خواهد که جنگ هرچه زودتر تمام شود تا همه به خانه برگردند و دوست دارد تا آنجا که می‌تواند خونِ کمتری بریزد. بعد از این، اعضای گروه دوباره متّحد شده و به مسیر ادامه می‌دهند. تیم کاپیتان میلر بار دیگر با گروهی از نیروهای آلمانی درگیر می‌شود و بعد از نابودکردن آن‌ها، با عده‌ای از سربازان آمریکایی مواجه می‌شوند که در حال دفاع از پلی استراتژیک هستند که ارتباط نیروها را با یکدیگر حفظ می‌کند. جیمز رایان نیز در میان آن‌هاست ولی حاضر نمی‌شود با گروه نجات برگردد و به آن‌ها می‌گوید که می‌خواهد در کنار سربازانِ باقی‌مانده در پل، به جنگیدن ادامه دهد و قصد بازگشت به خانه ندارد. گروه نجات هم تصمیم می‌گیرند در کنار رایان بمانند و بجنگند. در انتها، وقتی آلمانی‌ها به پل حمله کرده و در حال تصرّف آن هستند، آپهام سرباز آلمانی رها شده را می‌بیند که در حال تیراندازی به سمت کاپیتان میلر است. آپهام هم که تا آن لحظه کسی را نکشته بود، آن سرباز را می‌کشد. فیلم در پایان، دوران پیری سرباز رایان را نشان می‌دهد که در گورستان بر سر قبر کاپیتان جان اچ.میلر ایستاده است.

• از فرزند خود بپرسید چه اطلاعاتی دربارۀ جنگ جهانی دوم دارد. از فرزند خود بپرسید که آیا نجات سرباز رایان ارزش این همه تلفات را داشت. از فرزند خود بپرسید جنگ چه تاثیری بر سربازان می‌گذارد؟ از فرزند خود دربارۀ میزان خشونت فیلم سوال بپرسید. از فرزند خود بپرسید کدام ویژگی اخلاقی شخصیت کاپیتان میلر را متمایز می‌کرد؟ خلاصه: از فرزند خود بپرسید که آیا نجات سرباز رایان ارزش این همه تلفات را داشت.

این فیلم دربارۀ مأموریت گروهی از سربازان آمریکایی برای نجات سربازی است که هر سه برادرش در جنگ کشته شده‌اند و در آن، دیدگاه این سربازان دربارۀ جنگ نشان داده می‌شود. درواقع نتیجۀ نهایی فیلم جنگ را مذموم نشان می‌دهد. در پایان فیلم نیز پرچم برافراشتۀ آمریکا نشان داده می‌شود که نمادی از قدرت این کشور است. این فیلم می‌تواند نکات آموزنده‌ای دربارۀ جنگ برای فرزندتان داشته ‌باشد، اما اگر فرزندتان در سنین نوجوانی این فیلم را تماشا می‌کند با توجه به کیفیت ساخت بالای آن، ممکن است از کاپیتان میلر الگو بگیرد و شما می‌توانید دربارۀ این موضوع با او گفتگو کنید. دقت کنید که ممکن است تاثیر کاپیتان میلر بر فرزندتان بیشتر از صحبت‌های شما باشد؛ دراین‌صورت بهترین راه حل گفت‌وگو است. نمایش بی‌پردۀ جنگ میزان خشونت فیلم را بسیار بالا برده است؛ این صحنه‌ها به‎قدری دقیق به تصویر درآمده‌ است که حتی می‌تواند ترسناک باشد. خلاصه: کیفیت بالای فیلم باعث می‌شود تاثیرگذاری آن بیشتر شود و ممکن است فرزندتان از کاپیتان میلر الگو بگیرد.

صحنه آغازین روز دی، بهره‌کشی نیست، بلکه بازسازی واقع‌گرایانه یک فیلم‌ساز برجسته از یکی از خونین‌ترین نبردهای تاریخ بشریت است تا شجاعت و ازخودگذشتگی سربازان را به تصویر بکشد. استیون اسپیلبرگ، کارگردان مشهور، با مشورت با تاریخ‌دانان نظامی و بازماندگان جنگ، فیلم نجات سرباز رایان را تا حد امکان واقع‌گرایانه ساخت تا پس از دهه‌ها فیلم جنگی هالیوودی که در آنها جنگ به‌صورت غیرواقعی و بدون خونریزی نمایش داده می‌شد، پرچم‌های تبلیغاتی و موزیکال‌های سبک جنگ جهانی دوم، نشان دهد که جنگ چیز وحشتناکی است، حتی اگر «جنگ خوب» برای شکست دادن محور شر آلمان و ژاپن باشد.انتظار داریم که بچه‌های کوچکتر فیلم ترسناک را از ابتدا ببینند، که زیاد است، اما این فیلم فقط خون و خشونت سطحی نیست. این فیلم مسائل بسیار پیچیده‌ای در مورد اخلاق و اصول اخلاقی در شرایط دشوار مطرح می‌کند. و اغلب این شرایط به صورت تحت فشار است، جایی که زمان برای فکر کردن در مورد مسائل مرگ و زندگی یا بحث در مورد انجام کار درست وجود ندارد. در واقع، تحصیل‌کرده‌ترین و متفکرترین آمریکایی نیز در میانه نبرد دچار تردید و فروپاشی می‌شود.