درباره فیلم
اجراهای قدرتمندی در این داستان گرافیکی وجود دارد. مناسب برای 16+
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: خیلی زیاد
ترس: خیلی زیاد
ناهنجاری اجتماعی: خیلی زیاد
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشرودخانه اسرارآمیز" تاثیر یک تراژدی غیرقابل تحمل را بر دو نسل در جامعهای که توسط رودخانهای با همین نام احاطه شده است، بررسی میکند. وقتی جیمی، شان و دیو بچه بودند، شیطنت میکردند که مردی که خود را پلیس معرفی کرده بود، دیو را فریب داد و سوار ماشینش کرد. او برای روزها مورد آزار قرار گرفت تا اینکه فرار کرد. اکنون که بزرگ شدهاند، جیمی (شان پن)، دیو (تیم رابینز) و شان (کوین بیکن) دیگر دوست نیستند. آنها دوباره با هم متحد میشوند تا پس از کشته شدن دختر جیمی، کیتی (امی راسوم)، به دنبال قاتل او بگردند. شان افسر پلیسی است که مسئول پرونده قتل کیتی شده است، و دیو و همسرش سلست (مارسیا گی هاردن) پس از مرگ کیتی، به خانواده جیمی دلداری و حمایت میدهند. در حالی که جیمی و شان از تمام منابع خود برای کشف حقیقت درباره آنچه برای کیتی اتفاق افتاده استفاده میکنند، گذشته آنها را تحت تاثیر خود قرار میدهد. شخصیتها و داستانهای آنها به مرور پیچیدهتر میشوند، مانند رشتههای جلبکی که توسط جریان آب قدرتمندی جاروب شدهاند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند درباره این موضوع صحبت کنند که حتی کسانی که بهطور مستقیم قربانی رویدادهای تراژیک نیستند، ممکن است به همان اندازه کسانی که قربانی هستند، تحت تأثیر آن قرار گیرند.
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشاین فیلم حاوی صحنههای خشونتآمیز و تصاویر گرافیکی از قتل است. اگرچه برخی از صحنههای خشونتآمیز و آزار و اذیت کودکان در خارج از صحنه اتفاق میافتد، اما بازسازی آنها بسیار آزاردهنده است. شخصیتهای فیلم بسیار سیگار و الکل مصرف میکنند و از الفاظ بسیار زشت استفاده میکنند.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
رودخانه اسرارآمیز" با وجود ستارههای بزرگ و جدی و تمهای بزرگ و جدی، در نهایت توخالی و ناراضیکننده است. یک عمر زندگی در یک مکان باعث شده که زندگی شخصیتها با هم تداخل، تلاقی و بازتاب داشته باشد. جیمی و شان دوستانی صمیمی بودند که در نهایت در دو طرف مخالف یکدیگر قرار گرفتند. هر کدام به شیوه خود با احساس گناه بازمانده و مشکلات عدالت دستوپنجه نرم میکند، چرا که او نبوده که سوار ماشین آزارگر شده است. هر کدام از آنها بعد از یک اتفاق تصادفی و ویرانگر، به دنبال معنای زندگی هستند. دیو با حس خود به عنوان پسری که از «گرگها» فرار کرد، اما هرگز واقعاً فرار نکرد، مبارزه میکند.کلینت ایستوود کارگردان و طرفدار موسیقی جاز، بازیگران خود را مانند یک گروه جاز پرشور و پرهیاهو هدایت میکند. حضور کوتاه رزم، مرگ شخصیت او را به یک فقدان دردناک تبدیل میکند. به رابینز، هاردن، رابینز، لورا لینی و پن اجازه داده میشود تا خود را نشان دهند و تمام توان خود را به کار گیرند. بازیگران در لحظات بزرگ عملکرد خوبی دارند، اما در برخی لحظات دیگر بازیها تحقیرآمیز به نظر میرسند، گویی بازیگران باید تلاش کنند تا شخصیتهایی را بازی کنند که به اندازه آنها باهوش نیستند. در نهایت، همه چیز درباره نمایش است، نه محتوا، و این موضوعات و داستانها بهتر از اینها را حق دارند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.