تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: کم
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر ذهنهای خطرناک، لو آن جانسون (با بازی میشل فایفر) یک تفنگدار دریایی سابق است که برای یک شغل معلمی در دبیرستانی در پالو آلتو، کالیفرنیا درخواست میدهد. به طور غافلگیرکنندهای، فوراً به او شغل پیشنهاد میشود. به زودی، او متوجه میشود که چرا به این سرعت استخدام شده است: کلاس جانسون از دانشآموزان رنگینپوست ناراضی، سرکش و افسرده از محلههای کمدرآمد تشکیل شده است. دانشآموزان تصور میکنند که جانسون به زودی مثل همه معلمان قبلی ناپدید خواهد شد. در عوض، جانسون با یک ژاکت چرمی در کلاس حاضر میشود، به دانشآموزان اطلاع میدهد که تفنگدار دریایی است و پیشنهاد میکند به آنها کاراته یاد بدهد. با گذشت هر روز، مقاومت دانشآموزان در برابر اقتدار جانسون کمتر میشود و در تلاشی برای دور زدن بوروکراسی مدرسه که بیتوجه به آموزش دانشآموزان در کلاس جانسون است، جانسون روشهای جدیدی برای انگیزهبخشی و آموزش ابداع میکند و از هر روشی از جمله دادن شکلات، بازدید از پارکهای تفریحی و شامهای مجلل برای تشویق دانشآموزان در حین یادگیری استفاده میکند. در حالی که واقعاً شروع به ارتباط با دانشآموزان میکند، جانسون متوجه میشود که نمیتواند چالشهایی را که دانشآموزانش خارج از کلاس درس با آن روبرو هستند، غلبه کند و زمانی که یک تراژدی یکی از دانشآموزانش را تحت تأثیر قرار میدهد، جانسون باید تصمیم بگیرد که آیا در مدرسه به عنوان معلم باقی بماند یا اینکه چالشها و غمها بیش از حد تحمل هستند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد «روایت نجاتدهنده سفیدپوست» در فیلمها صحبت کنند. چگونه میتوان فیلم «ذهنهای خطرناک» را به عنوان مثالی از فیلمی در نظر گرفت که در آن یک شخصیت سفیدپوست وارد زندگی افراد رنگینپوست میشود و آنها را از شرایطشان «نجات» میدهد؟ آیا صحنهای که مادر دو نوجوان آفریقایی-آمریکایی به لو آن تذکر میدهد که فکر میکند میتواند به پسران کمک کند، این مشکل را حل میکند؟ چرا یا چرا نه؟
- این فیلم در مقایسه با فیلمهایی که در آن معلمی الهامبخش کلاس درس از نوجوانان باهوش که به دلیل فقر و بیتوجهی اداری هرگز فرصت اثبات استعداد خود را نداشتهاند، چگونه است؟
- بر اساس نظر راجر ایبرت، در حالی که این فیلم «بر اساس یک داستان واقعی» است، داستان واقعی این است که لو آن جانسون از اشعار هنرمندان هیپهاپ برای آموزش و الهامبخشی به دانشآموزانش استفاده کرد، نه باب دیلن و دیلن تامس. چرا فکر میکنید فیلمسازان این تصمیم را گرفتند و چگونه ممکن است این موضوع پیام گستردهتر فیلم را تضعیف کند؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که فیلم ذهنهای خطرناک، یک درام سال ۱۹۹۵ است که در آن میشل فایفر نقش معلم جدیدی را بازی میکند که راههایی برای الهامبخشی به کلاس درس خود از دانشآموزان رنگینپوست از محلههای فقیرنشین پیدا میکند. در فیلم بهطور مکرر الفاظ زشت و ناسزاهایی مانند کلمهٔ «N»، «f--k» و «motherf---er» به کار رفته است. یکی از دانشآموزان کشته میشود (خارج از صحنه)، و معلم و دانشآموزان بهطور واضح از نظر احساسی آشفته و پریشان هستند. فیلم به مسائل بارداری نوجوانان، سقط جنین، قاچاق مواد مخدر و مبارزه برای حفظ احترام در خیابانها میپردازد. یکی از شخصیتها (معلم) سیگار میکشد. در فیلم به برخی از محصولات اشاره شده است. قبل از اینکه معلم احترام دانشآموزان خود را به دست آورد، یکی از دانشآموزان به او نگاه بدی میاندازد و میگوید «تو را میخورم» که با هلهله و شادی همکلاسیهایش مواجه میشود. این فیلم مثالی از روایت «نجاتدهندهٔ سفیدپوست» است، و در حالی که میتوان استدلال کرد که فیلم حداقل سعی میکند به این موضوع بپردازد، خانوادهها میتوانند از این فیلم برای بحث در مورد فراوانی فیلمهایی که در آن شخصیتهای سفیدپوست وارد میشوند و مردم رنگینپوست را از شرایطشان «نجات» میدهند، استفاده کنند. برای آگاهی از فیلمهای بیشتر در این سبک، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبتنام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
در حالی که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده، اما به خوبی از پس گذر زمان برنیامده و از ابتدا هم مضمون چندان بدیعی نداشته، چرا که در ژانر «معلم الهامبخش الهامبخش شاگردان بیانگیزه برای تبدیل شدن به دانشآموزان الهامگرفته» قرار میگیرد. در حالی که فیلم «ذهنهای خطرناک» به موضوعاتی مانند فقر، غفلت بوروکراتیک در آموزش کودکان رنگینپوست از خانوادههای کمدرآمد، بارداری نوجوانان، باندهای خیابانی و سوءاستفاده میپردازد، اما این تلاشها برای نشان دادن مشکلاتی که دانشآموزان با آن دست و پنجه نرم میکنند، با دیالوگهای زیادی از قبیل «تو من را درک نمیکنی!» جبران میشود که به طور اجباری بخشی از فیلمهای تکراری نوجوانانه هستند، فارغ از موقعیت یا شرایط. همچنین یک کلیشه «روایت نجاتدهنده سفیدپوست» وجود دارد و در حالی که در یک صحنه تلاش میکنند به این موضوع بپردازند، اما واقعاً با کلیشهای که در بقیه ساختار فیلمنامه هالیوودی «نقاشی با اعداد» وجود دارد، مقابله نمیکند.علاوه بر این، تلاشها برای مقابله با نژادپرستی سیستماتیک در داستان توسط نژادپرستی که ظاهراً از گروههای تمرکز دهه ۹۰ سرچشمه میگیرد، خنثی میشود. طبق گفته راجر ایبرت، در کتاب غیرداستانی «درسهای خطرناک»، که فیلم «ذهنهای خطرناک» بر اساس آن ساخته شده، جانسون از اشعار باب دیلن و دیلن تامس برای ارتباط بهتر با دانشآموزان استفاده نکرد، بلکه از اشعار هیپهاپ استفاده کرد. تئوریزه کردن در مورد اینکه چرا فیلمسازان این تغییر را ایجاد کردند، دشوار نیست. انتخابهایی مانند این، نکتهای را به خانه میآورد که در حالی که بدون شک داستانی منحصر به فرد و الهامبخش در هسته اصلی ذهنهای خطرناک وجود دارد، این داستان در سفیدنمایی سطحی که هالیوود در بدترین حالت خود است، گم میشود.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.