لبه تاریکی

اما کراون (با بازی بوجانا نواکوویچ)، که به عنوان کارآموز در یک مرکز تحقیقات امنیتی کار می‌کند، برای دیدن پدرش توماس کراون (مل گیبسون)، کارآگاه پلیس، به بوستون می‌آید. اما قبل از اینکه بتوانند آرام شوند، اما در پاسیوی خانه‌ی توماس کشته می‌شود. پلیس فکر می‌کند که هدف توماس بوده است، اما تحقیقات او مسیر دیگری را نشان می‌دهد. او متوجه می‌شود که اما قرار بوده است درباره‌ی شرکت خود افشاگری کند، اما چرا؟ چگونه یک پلیس می‌تواند در برابر شبکه‌ای از فساد که شامل مدیرعامل یک شرکت (دنی هیوستون)، یک سناتور آمریکایی (دیمین یانگ) و یک مامور مخفی مرموز به نام جدبورگ (ری وینستون) می‌شود، بایستد؟

• خانواده‌ها می‌توانند درباره پیام فیلم در مورد انتقام صحبت کنند. آیا انتقام گرفتن در نهایت مشکلات را حل می‌کند؟ آیا شما فکر می‌کنید که ارزشش را دارد که شخصیت‌ها چنین رنج‌هایی را تحمل کنند؟
• آیا خشونت به تصویر کشیده شده در فیلم وحشتناک یا شوکه‌کننده بود؟ آیا شخصیت اصلی نسبت به خشونت بی‌تفاوت شده است؟ تماشای این میزان خشونت چه حسی به شما می‌دهد؟
• خانواده‌ها می‌توانند در مورد «افشاگری» صحبت کنند. اما سعی می‌کند تا اقدامات خطرناک و غیرقانونی یک شرکت بزرگ را به مقامات گزارش دهد. تا چه حد واقع‌بینانه است که زندگی یک فرد در چنین موقعیتی به خطر بیفتد؟ شما چه میزان خطر را برای انجام کار درست می‌پذیرید؟

لبه تاریکی" یک فیلم اکشن پیچیده و توطئه‌آمیز است که سرشار از خشونت است، با انبوهی از اجساد خونین، اسلحه، تیراندازی، درگیری، تعقیب و گریز و تصادف. شخصیت‌ها از زبان تند و ناسزا استفاده می‌کنند و کلمات رکیک زیادی به کار می‌برند. علی‌رغم بازی قدرتمند مل گیبسون، این فیلم فضایی تلخ و ناامیدکننده دارد. شخصیت‌هایی که کار درست را انجام می‌دهند، به شدت مجازات می‌شوند و شخصیت گیبسون - قهرمان داستان - به صورت بی‌پروایی و خشونت رفتار می‌کند. در نهایت، فیلم به یک پایان انتقامجویانه می‌رسد که هیچ درس مثبتی برای ارائه ندارد.

هیجان‌ها اندک و پراکنده هستند و بقیه فیلم شامل دیالوگ‌هایی پیچیده اما نه‌چندان باهوش است. از شخصیت وینستون برای پر کردن خلأها استفاده می‌شود، اما فیلم هرگز مطمئن نیست که آیا او یک خارجی مرموز و دانای کل است یا فقط یک حلقه دیگر در زنجیره. بازی گیبسون (با لهجه بوستونی) در نقش اصلی بسیار خوب است و صحنه‌های او با وینستون، برخی از لذت‌بخش‌ترین لحظات فیلم را رقم می‌زنند. اما وقتی شخصیت داستان بیش از حد از کنترل خارج می‌شود، فیلم نیز به نظر می‌رسد که همراه او از کنترل خارج می‌شود.کارگردان بااستعداد ژانر، مارتین کمپبل (ماسک زورو، کازینو رویال) در فیلم "لبه تاریکی" بر اساس یک مینی‌سریال بی‌بی‌سی که در سال ۱۹۸۵ در آن کار کرده بود، گام به جلو گذاشت؛ متاسفانه، نتیجه فشرده و پیچیده به نظر می‌رسد و از راه‌های میانبر زیادی برای پیوند دادن چیزها استفاده می‌کند. ترکیبی از مضحک - زیرا با شخصیت‌های شرور کارتونی با طرح‌های کارتونی سر و کار دارد - و تاریک است، زیرا به دنبال قتل دختر قهرمان و چندین مرگ خشونت‌آمیز و دلخراش دیگر است.