درباره فیلم
ماریس در بندر قدیمی مارسی، در بار لا مارین، که متعلق به سزار و پسرش ماریس است، اتفاق میافتد. بزرگترین رویای ماریس سوار شدن بر یکی از قایقهایی است که از کنار بار پدرش عبور میکنند و به سرزمینی دوردست سفر کردن. فانی، یک فروشنده جوان و زیبا، از دوران کودکی به طور پنهانی عاشق ماریس بوده است؛ ماریس، هرگز آن را نپذیرفته، اما همیشه فانی را دوست داشته است. روزی، یک ملوان به لا مارین میآید و به او شغلی در یک کشتی اکتشافی پیشنهاد میدهد. فانی در تلاش برای منصرف کردن او و ایجاد حسادت در او، عشق خود را به ماریس اعتراف میکند و بین ماریس و یکی از دوستان قدیمی سزار، پانیس، که یک فروشنده قایق است، دعوا به راه میاندازد. پانیس، علیرغم سنش، مدتی است که به فانی ابراز علاقه میکند. ماریس که بین ندای دریا و عشق به فانی سرگردان است، برای بودن با فانی که خود را به او میسپارد، از رویای خود دست میکشد. در حالی که سزار و هونورین، مادر فانی، برای عروسی آماده میشوند، ماریس نظرش را تغییر میدهد و دوباره به ندای دریا پاسخ میدهد. فانی با فداکردن عشقش، ماریس را متقاعد میکند که به سفرش برود و او را ترک کند. فانی که ویران شده اما اشکهایش را پنهان میکند، تصمیم ماریس را از پدرش پنهان میکند.
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
ارزیابی اولیه: این دسته شامل تحلیلهای اولیه هست! ما تلاش کردیم تا اطلاعات اولیهای رو در اختیار شما قرار بدیم، حتی اگر کامل نباشن.
خشونت: ندارد
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشماریس در بندر قدیمی مارسی، در بار لا مارین، که متعلق به سزار و پسرش ماریس است، اتفاق میافتد. بزرگترین رویای ماریس سوار شدن بر یکی از قایقهایی است که از کنار بار پدرش عبور میکنند و به سرزمینی دوردست سفر کردن. فانی، یک فروشنده جوان و زیبا، از دوران کودکی به طور پنهانی عاشق ماریس بوده است؛ ماریس، هرگز آن را نپذیرفته، اما همیشه فانی را دوست داشته است. روزی، یک ملوان به لا مارین میآید و به او شغلی در یک کشتی اکتشافی پیشنهاد میدهد. فانی در تلاش برای منصرف کردن او و ایجاد حسادت در او، عشق خود را به ماریس اعتراف میکند و بین ماریس و یکی از دوستان قدیمی سزار، پانیس، که یک فروشنده قایق است، دعوا به راه میاندازد. پانیس، علیرغم سنش، مدتی است که به فانی ابراز علاقه میکند. ماریس که بین ندای دریا و عشق به فانی سرگردان است، برای بودن با فانی که خود را به او میسپارد، از رویای خود دست میکشد. در حالی که سزار و هونورین، مادر فانی، برای عروسی آماده میشوند، ماریس نظرش را تغییر میدهد و دوباره به ندای دریا پاسخ میدهد. فانی با فداکردن عشقش، ماریس را متقاعد میکند که به سفرش برود و او را ترک کند. فانی که ویران شده اما اشکهایش را پنهان میکند، تصمیم ماریس را از پدرش پنهان میکند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.