پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
ارزیابی اولیه: این دسته شامل تحلیلهای اولیه هست! ما تلاش کردیم تا اطلاعات اولیهای رو در اختیار شما قرار بدیم، حتی اگر کامل نباشن.
خشونت: خیلی زیاد
ترس: زیاد
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: زیاد
خلاصه فیلم
ویرایششبحی، خونآشامی و گرگینهای با هم در یک خانه ساکن میشوند. به نظر میرسد مقدمهای برای یک شوخی بد است، اما در واقع فرمت یک درام جذاب درباره مردگان متحرک و سرشت انسانیت است. در سریال «بودن انسان»، این سهگانه ماورایی تلاش میکنند زندگی عادی داشته باشند، علیرغم برخی پیچیدگیهای بسیار مهم. میچل (با بازی ایدن ترنر) خونآشامی خوشقیافه و عبوس است که سعی میکند هوس خونخواریاش را کنترل کند. جرج (با بازی راسل تووی) کمی عجیب و غریب است و هیولای درونیاش هر ماه آزاد میشود. و آنی (با بازی لنورا کریچلو) در پذیرش مرگ خودش دچار مشکل است.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد ویژگیهای انسانی صحبت کنند. اگرچه شخصیتهای اصلی ممکن است به عنوان «هیولا» در نظر گرفته شوند، اما به وضوح همانند دیگران به دوستی و همراهی نیاز دارند. آیا «هیولاها» هم میتوانند انسان باشند؟ آیا برخی انسانهای واقعی نیستند که رفتاری شبیه هیولاها دارند؟
- چگونه هیولاهای این مجموعه در مقایسه با نمایش آنها در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای دیگر به نظر میرسند؟ آیا آنها کمتر ترسناک به نظر میرسند؟ آیا قرار دادن آنها به عنوان شخصیتهای اصلی به جای شخصیتهای شرور، دیدگاه شما را نسبت به آنها تغییر میدهد؟ آیا این کار آنها را بیشتر انسان نشان میدهد؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که این درام بریتانیایی درباره یک گرگینه، یک خونآشام و یک روح، به بررسی معنای واقعی انسان بودن میپردازد. این همخانههای ماورایی در حالی که تلاش میکنند شرایط جسمی منحصر به فرد خود را مدیریت کنند و به دنبال خوشبختی هستند، از یکدیگر حمایت میکنند. در این روند، این مجموعه نشان میدهد که با وجود نیازهای تاریک و هوسهای کمتر از انسان، آنها میتوانند مثل هر فرد دیگری باشند -- نیازمند تماس، دوستی و عشق انسانی. اما انتظار فیلم گرگ و میش را نداشته باشید: این نمایش برای بینندگان بزرگسال است و شامل فحاشی، صحنههای گاه و بیگاه رابطه جنسی و برهنگی جزئی و مقدار زیادی خون و خشونت است.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
شخصیتها کاملا انسان نیستند، اما تلاش خوبی میکنند و مبارزاتشان کمی از معنای واقعی بودن یک شخص را روشن میکند. همه آنها، مثل هر فرد دیگری، فقط میخواهند عشق را پیدا کنند و از زندگی لذت ببرند. داستانهای آنها به روشهای مختلف تراژیک است. برای آنی، بدترین قسمت بودن به عنوان یک روح تنهایی است؛ افراد کمی میتوانند او را ببینند و او بهخصوص دیدن نامزد سابق محبوبش را دردناک مییابد. میچل باید هم هوس خون و هم تمایلات شهوانی خود را کنترل کند، زیرا ملاقاتهای عاشقانه میتواند تشنگی او را تحریک کند و اغلب برای شرکایش بد تمام شود. و جرج ملایم بعد از هر دگردیسی از دیدن تخریب ناشی از شخصیت وحشی دیگر خود وحشتزده میشود.زندگیهای چالشبرانگیز این افراد زمانی پیچیدهتر میشود که هر سه با دیگرانی از نوع خود مواجه میشوند، بهویژه میچل و جورج. هیچکدام از آنها تمایلی به پذیرش کامل طبیعت تاریک خود ندارند، اما مدام وسوسه میشوند و تماشای برادرانشان که در قدرت خود غرقاند، وسوسهانگیز است. در چنین لحظات ضعف، مهم است که بتوانند به یکدیگر تکیه کنند. شخصیتهای این مجموعه سرگرمکننده و غیرمعمول، دوستی بسیار ویژهای دارند، بر اساس دانش مشترک که هیچکدام از آنها هرگز کاملاً انسان نخواهند بود.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.






































