تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: کم
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر فیلم «فکر میکنم الان ما تنها هستیم»، مدتی از یک فاجعهی ناشناخته گذشته که باعث مرگ ناگهانی تقریباً همهی ساکنان زمین شده است. مرد باهوش و کمحرفی به نام دل (پیتر دینکلیج) در شهر خود مشغول کار است. او خانهها را تمیز میکند، اجساد را دفن میکند و نظم را برقرار میسازد. سپس دختر جوانی به نام گریس (ال فانینگ) ظاهر میشود و نمیخواهد آنجا را ترک کند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- گفتگوی خانوادهها میتواند درباره جذابیت داستانهای پسا-آخرالزمانی باشد. «فکر میکنم حالا تنها هستیم» را چگونه میتوان در مقایسه با دیگران در آن دسته بندی ارزیابی کرد؟ چه تفاوتی دارد؟ آیا نسبت به چیزی که معمولاً میبینید جذابیت بیشتری دارد یا کمتر؟
- آیا به رشد رابطه شخصیتهای اصلی داستان اعتقاد پیدا کردید؟
- آیا کسی را در اینجا به عنوان الگو و سرمشق خود انتخاب کردهاید؟ چرا یا چرا نه؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که "فکر میکنم حالا ما تنها هستیم" یک درام پسا-آخرالزمانی است که درباره دو شخصیت (پیتر دینکلیج و ال فنینگ) است که مدتی پس از یک فاجعه ناشناخته که تقریباً همه مردم روی زمین را به یکباره کشته است، با هم ارتباط برقرار میکنند. در این فیلم از برخی الفاظ قبیح (از جمله چند بار استفاده از "فحش") و نوشیدن الکل استفاده شده است، گاهی اوقات به مقدار زیاد و ممکن است برخی از آنها توسط یک نوجوان نوشیده شده باشد. اجساد خشکشده نشان داده میشوند (نه به صورت دقیق) و همچنین یک تیراندازی مرگبار وجود دارد که خون کمی در آن دیده میشود. شخصیتها یکدیگر را میبوسند و رابطه جنسی به صورت غیرمستقیم نشان داده میشود اما به تصویر کشیده نمیشود.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این درام پسا-آخرالزمانی، ترکیبی از دو پردهی مطالعهی شخصیت یک فرد بدخلق و یک پرده از فیلمی متفاوت است که با همهی آنچه پیشتر رخ داده بود، در تضاد است. این فیلم تا حد زیادی داستان جذابی است دربارهی مردی که خود را از باقیماندهی دنیا جدا کرده و زنی جوان که از آن دور افتاده است. برخلاف بیشتر فیلمهایی که پس از "پایان دنیا" اتفاق میافتند، بقا موضوع اصلی فیلم "فکر میکنم حالا ما تنها هستیم" نیست؛ دل زندگی راحتی دارد و هیچ گروه بزرگی از فراریانِ لباس چرمیپوشِ شبیه به فیلم "مکس دیوانه" تهدیدی برای کشتن او و خوردن ماهیهایی که هر زمان دلش خواست صید میکند، نیستند. او تنها در حال سر و سامان دادن دوباره به دنیای محدودش (شهر کوچکش پیشتر تنها 1600 نفر جمعیت داشته) در روز و نوشیدن شراب و کتاب خواندن در شب است. ورود گریس بیشتر مزاحمتی است تا اتفاقی زمینلرزهوار.حدود سه چهارم این فیلم، بینندگان به تماشای این دو شخصیت مینشینند و شاهد شکلگیری رابطه آنها هستند. سپس ناگهان فیلم کمکششتری از راه میرسد و داستانسرایی پیاممحور و غیرمنتظرهای را به نمایش میگذارد. این تغییر ناگهانی بهویژه مشکلساز است زیرا پرسشهای جدی درباره شرایطی که پیشتر از بینندگان خواسته شده بود بدون پرسش آنها را بپذیرند، مطرح میکند. با این حال، بازیها خوب هستند (پل جیاماتی و شارلوت گنزبور نیز حضور دارند) و فضای فیلم که توسط رید مورانو، فیلمبردار برنده جایزه، در دومین کارگردانی خود خلق شده، آرام و جذاب است. همچنین چند جزئیات تاثیرگذار در فیلمنامه وجود دارد، مانند اینکه دل چگونه عکسهای خانوادگی را از هر خانهای که از مردگان پاک میکند، به دست میآورد. اما به دلیل اینکه ریسک داستان تا پیش از پرده سوم نامناسب، بالا به نظر نمیرسد، فیلم «فکر میکنم حالا تنها هستیم» در نهایت چندان به یاد ماندنی نیست.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.