لئو

در یک مدرسه‌ی محلی، دانش‌آموزان پایه پنجم ابتدایی مشغول به تحصیل هستند. در این کلاس، شیشه‌ی تراریومی وجود دارد که در آن از یک مارمولک به نام لئو و یک لاک‌پشت به نام اسکویرتل نگهداری می‌شود. لئو و اسکویرتل سال‌هاست که شاهد آمدن و رفتن دانش‌آموزان هستند و تجربه‌ی زیادی درباره‌ی روحیات بچه‌ها کسب کرده‌اند. لئو،74سال دارد. او حس می‌کند به انتهای عمرش نزدیک شده است و دلش می‌خواهد از تراریوم فرار کند تا جهان را ببیند. زمانی که معلم کلاس، به مرخصی می‌رود، معلم جدید از بچه‌ها می‌خواهد که هر آخر هفته یک نفر، یکی از حیوانات تراریوم را به خانه ببرد و از آن نگه‌داری کند. هفته‌ی اول دختری به نام سامر این مسئولیت را تقبل می‌کند. سامر پرحرف است و دوستانش حوصله‌ی او را ندارند. لئو زمانی که متوجه این رنج سامر می‌شود شروع به گفت‌وگو با او می‌کند. او مهربانانه سامر را راهنمایی می‌کند تا مشکلش را حل کند. هفته‌ی بعد پسری به نام ایلای لئو را به خانه می‌برد. خانواده‌ی ایلای بسیار سختگیر و حساس هستند. ایلای از اینکه باید مدام تحت کنترل باشد رنج می‌برد. لئو به او کمک می‌کند تا تجربه‌ی متفاوتی داشته باشد. لئو به تک‌تک بچه‌های کلاس مشاوره می‌دهد. یکی از دوران بلوغ خودش احساس شرم دارد، دیگری صدای نازکش را دوست ندارد. میا فرزند طلاق است و مشکلات عاطفی دارد. آنتونی ذهنش مدام درگیر کنجکاوی‌های جنسی است و...! لئو حتی به معلم جدید کلاس، خانم مالکین که زنی سنتی و بداخلاق است هم کمک می‌کند تا ارتباط خوبی با دانش‌آموزان بگیرد. تا اینکه خانم مالکین به محبتی که بچه‌ها به لئو دارند حسادت و او را از مدرسه خارج می‌کند. او به بچه‌ها می‌گوید لئو خودش فرار کرده است. بچه‌ها که پس از مدتی همه دلتنگ لئو می‌شوند، از طریق لاک‌پشت متوجه می‌شوند خانم مالکین دروغ گفته است. آن‌ها همه به دنبال لئو می‌روند و او را پیدا و ازش بابت همه‌ی راهنمایی‌هایش تشکر می‌کنند.

• به نظر تو تفاوت خانم سلیناس و خانم مالکین در چه بود؟ چرا لئو از فرار کردن منصرف شد و در کنار بچه‌ها ماند؟ چرا دانش‌آموزان لئو را دوست داشتند؟ او چه کمکی به بچه‌ها می‌کرد؟ لئو به هریک از دانش‌آموزان با توجه به مشکلشان، چه توصیه‌ای داشت؟ تو به کدام یک از دانش‌آموزان کلاس احساس نزدیکی کردی؟ بعد از دیدن این انیمیشن چه احساسی داری؟ آیا حرفی در دلت هست که بخواهی به مادر و پدر یا یک مشاور بگویی؟ خلاصه: با فرزند خود درباره‌ی احساساتش صحبت کنید. از او بخواهید برای شما یا یک مشاور دلسوز و حرفه‌ای از مسائلش بگوید و خود را سرکوب نکند.

مدت زمان این انیمیشن نسبتا طولانی است و محتوای آن مربوط به مسائل نوجوانان است. توصیه می‌شود کودکانی که در سنین پایین قرار دارند، این اثر را تماشا نکنند. زیرا هم از حوصله‌شان خارج است و هم درکی از مفهوم داستان نخواهند داشت. انیمیشن لئو یه اثر موزیکال است. در طول داستان، شخصیت‌ها، احساساتشان را با خواندن موسیقی نشان می‌دهند. اگر از آن دسته والدینی هستید که به این مسئله حساسیت دارید، توجهات لازم را داشته باشید. در ابتدای انیمیشن، زمانی که معلم کلاس به مرخصی می‌رود، معلم جدید که سخت‌گیر و بداخلاق است، وارد کلاس می‌شود. او بر خلاف معلم اول قد کوتاهی دارد و چاق است. این مسئله ممکن است یک کلیشه در ذهن فرزند شما به جا بگذارد که هر معلم کوتاه قامت و چاقی، بداخلاق است. این مسئله را به او یادآوری کنید که خلقیات انسان‌ها ارتباطی به ظاهرشان ندارد. توجه داشته باشید که این انیمیشن، سبک زندگی متفاوت با فرهنگ ما را نمایش می‌دهد. دختران و پسران در مدرسه از یکدیگر جدا نیستند و تفکیک جنسیتی وجود ندارد. بچه‌ها حیوان خانگی دارند. مهمانی می‌دهند و در مهمانی تفریحات خاص خودشان، مانند بازی در استخر را دارند. (بازی در استخر مختلط نیست)، جیدا به آرایشگاه می‌رود و ناخن‌های خود را درست می‌کند. برای حفظ سلامت روان فرزندتان و پیشگیری از آسیب‌های احتمالی، نسخه‌ی پالایش شده را تماشا کنید. دغدغه‌های نوجوانان در هرجای دنیا تقریبا به هم نزدیک است. آنان با بحران‌های مشابهی مانند بحران هویت درگیر هستند اما راه حل‌هایی که در این انیمیشن به آن اشاره شده است، تضادی با فرهنگ ما ندارد. یکی از پسرها که آنتونی نام دارد، زمانی که لئو و اسکویرتل را با خود به خانه می‌برد سوالات ذهنی‌اش را با آن‌ها در میان می‌گذارد. او از لاک‌پشت می‌پرسد که بچه‌ها چگونه به وجود می‌آیند. لاک‌پشت جواب طنزگونه‌ای به او می‌دهد و مسئله ادامه پیدا نمی‌کند. لئو به آنتونی می‌گوید از «از ندونستن یه سری مسائل لذت ببر، درگیر دنیای بزرگسالانه نشو و از بودن با همسالانت لذت ببر!» او سعی می‌کند با هوشمندی دغدغه‌ی ذهنی آنتونی را به سمت دیگری هدایت کند.  اگر نمی‌خواهید فرزند شما با این سکانس از انیمیشن روبه‌رو شود و این سوال ذهنش را درگیر کند، حتما از نسخه‌ای استفاده کنید که این بخش در آن حذف شده باشد.  در یکی از سکانس‌ها، زمانی که بچه‌ها می‌خواهند لئو را پیدا کنند، دست به کار خطرناکی می‌زنند. آن‌ها راننده‌ی اتوبوس را فریب می‌دهند و به جای او یکی از بچه‌ها تصمیم می‌گیرد رانندگی کند. این مسئله نباید عادی جلوه کند. حتما به فرزند خود از خطرناک بودن این کار بگویید. نباید برای انجام کارهای درست، رفتار پرخطری داشت. میا فرزند طلاق است. او از خلاهای عاطفی زیادی دارد. باتوجه به این مسئله که متاسفانه در جامعه‌ی ما نیز فراگیر است، با فرزند خود درباره‌ی طلاق صحبت کنید. به او بگویید گاهی زن و شوهری نمی‌توانند زندگیشان را ادامه دهند و مجبورند از هم جدا شوند. کسانی که پدر و مادرشان جدا شده‌اند قابل احترام هستند. نباید آن‌ها را به خاطر این مسئله سرزنش کرد یا رفتاری کنیم که خجالت بکشند.    خلاصه: این انیمیشن موزیکال است. توجه کنید که ظاهر دو معلم مدرسه، ممکن است ایجاد کلیشه کند. آنتونی از لئو سوالاتی درباره‌ی نحوه‌ی بچه‌دار شدن می‌پرسد. درباره‌ی نحوه‌ی رفتار درست با کسی که پدر و مادرش جدا شده‌اند با فرزند خود صحبت کنید.

این داستان دلنشین درباره شادی‌ها و سختی‌های کودکی در آستانه نوجوانی، آدام سندلر را در بهترین حالت به نمایش می‌گذارد. در فیلم لئو، سندلر نقش یک پدر را بازی می‌کند (در واقع، فرزندان و همسرش نیز در این فیلم حضور دارند) تا حس دلسوزی والدین نسبت به فرزندان و نقش مهم مراقبت بزرگسالان را در زندگی آنها به تصویر بکشد. نقش مارمولکش لئو مثل یک پدربزرگ اجاره‌ای برای بچه‌هایی است که او را به خانه می‌برند: کسی که با صبر و حوصله به حرف‌هایشان گوش می‌دهد، همه چیز را دیده و دارای دانش و تجربه است. صدای مارمولک سندلر ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد و شوخی‌های زیادی به سبک سندلر در فیلم وجود دارد، که بیشتر شامل صداهای بدنی هستند، اما لئو از صمیم قلب است. این صمیمیت در دیالوگ‌ها و همچنین در برخی از قطعات موسیقی تاثیرگذار به نمایش گذاشته می‌شود.فیلم پیام‌های مهمی برای بچه‌ها دارد و می‌تواند برخی از بزرگسالان را به ترس‌ها و نگرانی‌های واقعی و حتی احساسات کودکان جوان، و همچنین نیازهای موازی آنها برای استقلال و حمایت محبت‌آمیز بیشتر آگاه کند. همانطور که یکی از شخصیت‌ها هشدار می‌دهد، زندگی با افزایش سن دشوارتر می‌شود و این موضوع در مورد بچه‌های ۱۰ ساله هم صدق می‌کند. خب، شاید انگیزه‌های لئو کاملاً فداکارانه نباشند: او می‌خواهد از کلاس درس فرار کند، نگران این است که در مراسم تشییع جنازه‌اش به خوبی به یاد آورده شود، و مصمم است روزهای پایانی زندگی‌اش را که فکر می‌کند دارد به پایان می‌رسد، با ارزش کند. اما لئو آزادی طولانی مدت مورد نظرش را برای بودن با بچه‌ها رها می‌کند، و متوجه می‌شود که به آنها به همان اندازه‌ای که آنها به او نیاز دارند، نیاز دارد. زنده باد لئو!