دختر یخی

دختری با رویایی بزرگ، اما این داستان دو مادر با رویاهایی برای دخترانشان است، هر دو بر اساس رویاهای خودشان که به حقیقت نپیوست. مادر کیسی (جوان کوزاک) می‌خواهد دخترش دانشمندی درخشان شود. او همچنین می‌خواهد کیسی (میشل تراختنبرگ)، دانشمند و اسکیت‌باز آینده‌دار، لباس‌های ساده و مناسب سنش بپوشد. او از لباس‌های تنگ و کوتاه اسکیت‌بازان خوشش نمی‌آید و اعتراف می‌کند که "هر چقدر هم که ما پیر شویم، همیشه ملکه‌ی جشن فارغ‌التحصیلی را دوست نخواهیم داشت." مربی تینا (کیم کاترال) زمانی قهرمان اسکیت بود که اشتباهی مرتکب شد و شانس مدال طلای المپیک را از دست داد. او می‌خواهد دخترش جن (هایدن پنیتیر) مدال طلایی را که خودش نتوانست به دست آورد، کسب کند. و وقتی جن به او می‌گوید که در زندگی‌اش به چیزی فراتر از اسکیت نیاز دارد، به حرفش گوش نمی‌دهد. هر دو مادر باید بیاموزند که دخترانشان حق دارند رویاهای خودشان را داشته باشند. دختران هم باید این را بیاموزند.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد مهم‌ترین توصیه‌ای که کیسی از جن دریافت می‌کند، صحبت کنند. چرا کیسی تصمیم می‌گیرد به تینا اعتماد کند؟ چگونه کیسی تصمیم می‌گیرد چه چیزی برای او مهم‌تر است؟ او چه چیزی از مادرش یاد می‌گیرد و چه چیزی از تینا؟ آن‌ها همچنین می‌توانند در مورد سبک مادری جوئن و تینا بحث کنند. شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها چیست و چه شباهت‌هایی با خانواده شما دارند؟

والدین باید بدانند که این فیلم شامل برخی رویارویی‌های پرتنش، الفاظ ملایم و چند بوسه است. صحنه‌ای کوتاه از یک زخم دردناک نیز وجود دارد. برای آگاهی از فیلم‌های مشابه، می‌توانید برای دریافت ایمیل‌های هفتگی «شب فیلم خانوادگی» ثبت‌نام کنید.

وقتی برای اولین بار موضوع این فیلم را می‌شنوید، ممکن است فکر کنید که هیچ غافلگیری در آن وجود نخواهد داشت، اما وجود دارد و همه‌ی آن‌ها غافلگیری‌های خوبی هستند. اولین غافلگیری، شخصیت‌ها هستند که فراتر از شخصیت‌های معمولی و بی‌روح و قابل تعویض در فیلم‌هایی از این دست هستند. میشل تراختنبرگ روحیه‌ی خجالتی خوبی را به کِیسی می‌دهد و از بازی جذاب جوئن کوزاک به عنوان مادر و کیم کاترال به عنوان مربی به خوبی حمایت می‌شود. اما غافلگیری‌ترین نکته این است که بعد از یک دوره فیلم‌های «دختر بدجنس»، این فیلم شخصیتی را به ما معرفی می‌کند که با کِیسی رقابت می‌کند و صادق، وفادار و حامی است.داستان با کمک مگ کابوت، نویسنده کتاب خاطرات شاهدخت، نوشته شده است، که شاید به همین دلیل است که حس می‌شود باید آن را «خاطرات شاهدخت یخی» نامید. اما فرمول داستان به خوبی اجرا شده است، با صداقت و شیرینی کافی تا الهام‌بخش رویاهای مخاطبان جوان باشد.