فرزندان گرگ

هانا، دختر دانشجویی است که در کلاس‌های دانشگاه، با پسری آرام و اهل مطالعه آشنا می‌شود. مدتی پس از قرارگذاشتن با این پسر، متوجه می‌شود که او یک گرگینه است. در واقع او یک نیمه‌انسان و نیمه‌گرگ است که می‌تواند در مواقعی خودش را به‌صورت یک گرگ درآورد. هانا زندگی عاشقانه‌اش را با او آغاز می‌کند و مدتی بعد صاحب دو فرزند دختر (یوکی) و پسر (آمه) می‌شود. یک روز بارانی، هانا در انتظار همسرش، با دو فرزند خود در خیابان‌ها او را جست‌وجو می‌کند که با جسد او در حالت گرگینه‌اش در رودخانه مواجه می‌شود. هانا نمی‌داند علت مرگش چه بوده، شاید غریزه‌ی طبیعی‌اش برای شکار او را به مرگ کشانده باشد.  پس از این هانا در بزرگ‌کردن دو فرزند نیمه‌گرگ و نیمه‌انسانش با چالش‌های بسیاری مواجه می‌شود. دخترش یوکی، مدام برای رسیدن به خواسته‌هایش به گرگ تبدیل می‌شود و پسرش آمه بی‌حال و مریض است و هانا نمی‌داند باید او را نزد پزشک یا دامپزشک ببرد. همسایه‌ها نیز از سر و صدای آنها شکایت می‌کنند و هانا برای پنهان‌کردن واقعیت فرزندانش تحت فشار قرار می‌گیرد. او تصمیم می‌گیرد به یک خانه‌ی روستایی نقل مکان کند تا بتواند هم از فرزندانش به خوبی مراقبت کند و هم آنها را برای انتخاب نوع زندگی‌شان آزاد بگذارد. او سعی دارد فرزندانش را از خطرات محیط و جامعه دور نگه دارد و در عین حال آنها را آزاد بگذارد تا راه رسم زندگی انسانی یا زندگی در طبیعت وحشی را بیاموزند. هانا با تلاش و کار مداوم، خانه و زندگی جدیدشان را سروسامان می‌دهد و بارها تلاش می‌کند تا در مزرعه نزدیک خانه‌اش سبزیجات بکارد. مدتی بعد یوکی و آمه وارد مدرسه می‌شوند. یوکی تلاش می‌کند در میان هم‌کلاسی‌هایش پذیرفته شود و کم‌کم از جنبه‌ی گرگینه‌‌ای خود فاصله می‌گیرد. آمه اما چندان با همسالانش نمی‌جوشد و به مدرسه نمی‌رود، بلکه ارتباط عمیق‌تری با طبیعت برقرار می‌کند. او با گرگی ارتباط برقرار می‌کند که جنگل تحت قلمرو اوست. آمه او را «سنسی» خطاب می‌کند. سنسی پس از مدتی مجروح می‌شود و آمه می‌خواهد پس از او، مسئولیت سنسی را به عهده بگیرد. در نهایت این هاناست که باید فرزندش را رها کند و انتخاب فرزندش را بپذیرد.

• چه چیزی باعث می‌شود که هانا شخصیتی دوست‌داشتنی باشد؟ هانا چگونه توانست بر سختی‌ها و مشکلات غلبه کند؟ چه چیزی یوکی و آمه را از همدیگر متفاوت می‌کرد؟ به نظر شما هانا باید مانع آمه می‌شد و فرزندش را نزد خود نگه می‌داشت؟ خلاصه: از فرزند خود در مورد تفاوت‌ها و انتخاب‌های یوکی و آمه  و نقش مادر در تربیت فرزندانش سوال کنید.

انیمه‌ی سینمایی «فرزندان گرگ»، داستان مادری است که فرزندان خاصی دارد. او باید به تنهایی دو فرزند نیمه‌گرگ و نیمه‌انسانش را بزرگ کند. در این اثر، پیام‌های مثبتی مانند توجه به تفاوت‌های فردی، قائل‌بودن حق انتخاب برای فرزندان و تلاش و تسلیم‌ناپذیری وجود دارد و شخصیت هانا به خوبی فداکاری‌های مادرانه، تلاش و امیدواری را نشان می‌دهد. در این انیمه چندین صحنه نیمه برهنگی وجود دارد و با توجه به اینکه چندان در روند داستان تاثیرگذار نیست، پیشنهاد می‌شود از نسخه‌ی پالایش شده استفاده نمایید. هر چند این انیمه از نظر شاخص‌های ترس و خشونت، به چند صحنه‌‌ی اندک محدود است اما تماشای آن به دلایل زیر برای کودکان زیر 9 سال مناسب نیست. به طور کلی ممکن است پیام این انیمه توسط کودکان به خوبی درک نشود و کودکان خردسال، با تماشای گرگ‌شدن شخصیت‌ها بترسند و یا آن را باور کنند. توصیه می‌شود کودکانی که قابلیت تشخیص تخیلی‌بودن داستان را ندارند، حتما از تماشای آن پرهیز کنند. همچنین داستان، با جدایی هانا از دو فرزندش پایان می‌یابد. هرچند که در پایان هانا این واقعیت را می‌پذیرد که فرزندانش باید مسیر خود را طی کنند، اما این واقعیت باعث ناراحتی و غم در کودکان می‌شود و برای آنها غیرقابل‌پذیرش است. هانا تصمیم می‌گیرد که فرزندان خود را در خانه به دنیا آورد که این قضیه می‌تواند برای کودکان سوال‌برانگیز باشد. در صورتی که والدین از نسخه پالایش‌شده استفاده کنند و توان پاسخگویی به سوالات فرزندشان را داشته باشند، می‌توانند با فرزندان بالای 13 سال از این اثر استفاده نمایند. به طور کلی، پیام و خط داستانی برای افراد زیر 13 سال چندان قابل درک نیست و می‌توان گفت این اثر بیشتر برای بزرگسالانی که جایگاه تربیتی دارند ساخته شده است. خلاصه: در این اثر پیام‌های مثبت غلبه دارد، اما به‌دلیل پایان تلخ و تخیلی‌بودنش برای افراد زیر 13 سال توصیه نمی‌شود.