ندای وحش

در فیلم «فراخوان وحشی» که از داستان کلاسیک جک لندن الهام گرفته شده است، رایان هیل (آریال گید) جوان، هنگام بازدید از پدربزرگش (کریستوفر لوید) در مونتانا، رفتارهای شهری خود را کنار میگذارد. وقتی او یک سگ وحشی را در آستانه مرگ پیدا می‌کند، غریزه پرستاری او برانگیخته می‌شود و خود را وقف مداوای حیوان می‌کند که نامش را بَک میگذارد. رایان تصمیم می‌گیرد بَک را به عنوان سگ پیشرو در مسابقه سگ‌های سورتمه‌ای آینده شرکت دهد، اما همه چیز خوب پیش می‌رود تا اینکه یک قلدر محلی و پدرش ادعا میکنند که سگ متعلق به رایان نیست. حتی پدربزرگش که رمان لندن را به عنوان انگیزه برایش بلند میخواند، شروع به تردید در مورد تصمیم خود برای حمایت از رایان میکند، وقتی که او در مورد تمرینی که اشتباه پیش رفت و بَک فرار کرد، دروغ میگوید. آیا بَک آماده رام شدن است؟

• درباره این فیلم می‌توان گفت که رایان در طول فیلم چه درس‌هایی می‌گیرد؟ آیا دیگران هم چیزی از او یاد می‌گیرند؟ چرا سگ گرگ‌مانند تاثیری عمیق بر قلب او می‌گذارد؟
• خانواده‌ها همچنین می‌توانند در مورد جذابیت فیلم‌های طبیعت و حیوانات صحبت کنند. این فیلم را چگونه می‌توان با دیگر فیلم‌هایی که در این ژانر دیده‌اید مقایسه کرد؟ و اگر کتاب آن را خوانده‌اید، در مقایسه با آن چگونه است؟

والدین باید بدانند که این فیلم شیرین اما قابل پیش‌بینی که از رمان کلاسیک جک لندن الهام گرفته است، کاملا سالم و بدون هیچ صحنه‌ای از برهنگی، الکل، سیگار کشیدن یا فحاشی است. پیام فیلم نیز مثبت است، اگرچه کلیشه‌ای است: گاهی آنچه می‌خواهید ممکن است همان نباشد که نیاز دارید. با این حال، چند صحنه و شخصیت وجود دارند - مانند همسایگان قلدر و ناراحتی پدربزرگ از نوه‌اش - که لحن فیلم را کمی برای کودکان خیلی کوچک بزرگسالانه می‌کند. همچنین ارزش ذکر کردن است که این فیلم در برخی از سالن‌های سینما به صورت سه‌بعدی نمایش داده می‌شود که ممکن است برخی تصاویر را برای کودکان خردسال ترسناک‌تر کند.

این فیلم نیت خوبی دارد، اما این کافی نیست تا آن را جذاب کند. مشکل اول: دیالوگ‌های کسل‌کننده. یکی از شخصیت‌ها وقتی که مورد علاقه‌اش به او نزدیک می‌شود، می‌گوید: «تریسی است.» «او زیباترین دختر شهر است.» (کی این‌طور صحبت می‌کند؟) مشکل دوم: پیش‌گویی‌های کلیشه‌ای. هر بار که یکی از اهالی مرموز شهر ظاهر می‌شود، بادی می‌وزد، موسیقی غمناکی شنیده می‌شود و فیلمبرداری کند می‌شود. (آها! حتماً آدم مرموزی است!) مشکل سوم: داستانی که به سادگی همه نشانه‌های انتظاری را برآورده می‌کند، بدون اینکه تمایزی داشته باشد (انگار که یک برنامهٔ بعد از مدرسه است). علاوه بر این، مسابقه‌ای که همه با هیجان انتظارش را می‌کشند، از هر گونه هیجان و جذابیتی تهی است.این فیلم تلاش می‌کند، و چه تلاشی! نمی‌توان به نیت صادقانه آن ایرادی گرفت. نیت و هدفش خوب است و مناظر آن نیز زیبا به نظر می‌رسند. با چنین داستانی که حس خوبی به بیننده می‌دهد، بهترین کار این است که مستقیم به قلب مخاطب شلیک کند.