درباره فیلم
یوخن اپشتاین از زندان آزاد میشود، جایی که ۱۵ سال به خاطر قتل در آن سپری کرده بود. او مصمم است از آلمان مهاجرت کند و گذشته را برای همیشه پشت سر بگذارد. اما مکانهای آشنا، خاطرات سرکوبشده و دوستی فراموشنشدنی، زرهی را که پیرمرد دور خود ساخته بود، میشکنند. همهچیز در آخرین روز آزادیاش شروع شد. روزی استثنایی برای سه دوست استثنایی: برای اولین بار، سه یهودی یوخن اپشتاین، کارل رز و آدام رز، جشن کریسمس مسیحیان را جشن میگیرند. یعنی، آدام این ایده را داشت و بقیه باید مثل همیشه با او همراه میشدند. وقتی آدام رز و اپشتاین دختر خدمتکارشان، پائولا را به مراسم عشای ربانی کریسمس همراهی میکنند، اتفاق غیرممکنی رخ میدهد: دو بازمانده اردوگاه کار اجباری، کشیش کلیسا را به عنوان شکنجهگر سابق اساس خود، هوبتاشتورمفورر گیسر، شناسایی میکنند. صبح روز بعد، سه دوست به طور مشترک کشیش ظاهری را به چالش میکشند. جبههها به نظر واضح است، تمام سوالات هزار بار پرسیده شده و به همان تعداد پاسخ داده شده است. اما این ملاقات ناگهان تغییر مسیر میدهد. گیسر به هیچ وجه خود را گناهکار نمیداند، ورق را برمیگرداند و سه یهودی را به نوبه خود به دار میآویزد. او میداند که اپشتاین چگونه دوستانش را در اردوگاه محافظت میکرد. او میداند که فروشنده آهنپاره پیر چه بهایی را برای زندگی دو رز حاضر بود بپردازد. رزها برای اولین بار متوجه میشوند که اپشتاین برای آنها چه کرده است، چه فداکاریهایی برای زندگی دو برادر کرده است. وضعیت زمانی تشدید میشود که سرنوشت هانا کوچک، عشق دوران نوجوانی آدام رز، فاش میشود. گناه و بخشش، دوستی و خیانت، عشق و نفرت، مناقشه بین چهار مرد در کلیسا را تعیین میکند. این مناقشه با قتل گیسر توسط اپشتاین به پایان میرسد. اما مرگ شکنجهگر هیچ راحتی به همراه ندارد. با مرگ او، آخرین چیزی که سه پیرمرد میتوانستند از وحشت رژیم نازی نجات دهند، از بین میرود: امید و یادآوری روزهای بیدغدغه کودکی. کارل و آدام رز مدتهاست که مردهاند، زمانی که اپشتاین ۱۵ سال بعد از زندان آزاد میشود. گناه ظاهری، وجود ویرانشده و تنهایی او، تمام اعتقادش به زندگی را از او گرفته بود. تا اینکه ناگهان «کوچک» هانا دوباره مقابل او ظاهر میشود.
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
غیر موثق: متأسفانه برای بعضی فیلمها، دادههای کافی نداشتیم. بنابراین، تحلیلهای این دسته ممکنه دقیق نباشن و فقط به عنوان یک راهنما در نظر گرفته بشن.
خشونت: ندارد
ترس: ندارد
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشیوخن اپشتاین از زندان آزاد میشود، جایی که ۱۵ سال به خاطر قتل در آن سپری کرده بود. او مصمم است از آلمان مهاجرت کند و گذشته را برای همیشه پشت سر بگذارد. اما مکانهای آشنا، خاطرات سرکوبشده و دوستی فراموشنشدنی، زرهی را که پیرمرد دور خود ساخته بود، میشکنند. همهچیز در آخرین روز آزادیاش شروع شد. روزی استثنایی برای سه دوست استثنایی: برای اولین بار، سه یهودی یوخن اپشتاین، کارل رز و آدام رز، جشن کریسمس مسیحیان را جشن میگیرند. یعنی، آدام این ایده را داشت و بقیه باید مثل همیشه با او همراه میشدند. وقتی آدام رز و اپشتاین دختر خدمتکارشان، پائولا را به مراسم عشای ربانی کریسمس همراهی میکنند، اتفاق غیرممکنی رخ میدهد: دو بازمانده اردوگاه کار اجباری، کشیش کلیسا را به عنوان شکنجهگر سابق اساس خود، هوبتاشتورمفورر گیسر، شناسایی میکنند. صبح روز بعد، سه دوست به طور مشترک کشیش ظاهری را به چالش میکشند. جبههها به نظر واضح است، تمام سوالات هزار بار پرسیده شده و به همان تعداد پاسخ داده شده است. اما این ملاقات ناگهان تغییر مسیر میدهد. گیسر به هیچ وجه خود را گناهکار نمیداند، ورق را برمیگرداند و سه یهودی را به نوبه خود به دار میآویزد. او میداند که اپشتاین چگونه دوستانش را در اردوگاه محافظت میکرد. او میداند که فروشنده آهنپاره پیر چه بهایی را برای زندگی دو رز حاضر بود بپردازد. رزها برای اولین بار متوجه میشوند که اپشتاین برای آنها چه کرده است، چه فداکاریهایی برای زندگی دو برادر کرده است. وضعیت زمانی تشدید میشود که سرنوشت هانا کوچک، عشق دوران نوجوانی آدام رز، فاش میشود. گناه و بخشش، دوستی و خیانت، عشق و نفرت، مناقشه بین چهار مرد در کلیسا را تعیین میکند. این مناقشه با قتل گیسر توسط اپشتاین به پایان میرسد. اما مرگ شکنجهگر هیچ راحتی به همراه ندارد. با مرگ او، آخرین چیزی که سه پیرمرد میتوانستند از وحشت رژیم نازی نجات دهند، از بین میرود: امید و یادآوری روزهای بیدغدغه کودکی. کارل و آدام رز مدتهاست که مردهاند، زمانی که اپشتاین ۱۵ سال بعد از زندان آزاد میشود. گناه ظاهری، وجود ویرانشده و تنهایی او، تمام اعتقادش به زندگی را از او گرفته بود. تا اینکه ناگهان «کوچک» هانا دوباره مقابل او ظاهر میشود.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.