پوست گرگ

داستان فیلم «پوست گرگ» در منطقه کوهستانی دورافتاده‌ای در اسپانیا رخ می‌دهد، جایی که نزدیک‌ترین روستا یک پیاده‌روی یک شبه از میان جنگل‌های خطرناک فاصله دارد. یک شکارچی گرگ (ماریو کاساس) به تنهایی در آنچه به نظر می‌رسد یک سکونتگاه متروکه است، زندگی می‌کند. ساختمان‌های سنگی خالی روی تپه پراکنده شده‌اند و قبرها یک فلات را پوشانده‌اند. همه کجا رفته‌اند؟ چرا او تنها زندگی می‌کند؟ ما نمی‌دانیم. او بدون لوله‌کشی داخلی یا برق زندگی می‌کند و گوشتی که خودش شکار کرده را روی آتشی در کلبه‌اش پخت‌وپز می‌کند. حوادثی که در فیلم به تصویر کشیده شده است، ممکن است در زمان حال یا صد سال پیش اتفاق بیفتد. او پوست گرگ‌ها را بار می‌کند تا در روستایی که چند روز پیاده‌روی فاصله دارد، بفروشد. او در آنجا زنی را زیر نظر می‌گیرد که دختر بیوه یک محلی است و بعداً به دیدن او می‌رود و آنها بلافاصله بدون هیچ صحبتی و با لباس رابطه جنسی برقرار می‌کنند. در سفر بعدی‌اش به روستا، او پوست‌ها را به پدر زن در ازای دخترش می‌دهد. آنها برای مدت کوتاهی زندگی سخت او را به اشتراک می‌گذارند که با رابطه جنسی بیشتر بدون کلمه و عاری از احساس پراکنده شده است. حال او بدتر می‌شود و هم او و هم بچه‌اش در هنگام زایمان می‌میرند. او متوجه می‌شود که پدر زن او را فریب داده است، زیرا می‌دانست که دخترش بیمار و باردار است و او دختر کوچکتر را با خود می‌برد. اگرچه به نظر می‌رسد که او احساسات نرمی دارد، اما آنها را به زن نشان نمی‌دهد. زن باردار می‌شود و با آرزوی فرار، به‌آرامی شروع به مسموم کردن او می‌کند. وقتی ضعف او را می‌بیند، او را ترک می‌کند، اما در تله گرگ گیر می‌افتد. او از او پرستاری می‌کند تا سلامتی‌اش را به دست آورد و به او اجازه می‌دهد که برود. فیلم در حالی به پایان می‌رسد که او متوجه می‌شود که زن چای او را مسموم کرده و دارد می‌میرد.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد راحتی‌ها و آسایش‌های ساده زندگی مدرن که معمولاً آن‌ها را نادیده می‌گیریم، صحبت کنند. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چقدر امکانات لوله‌کشی آب در خانه، نور و برق، گرمایش و سرمایش برای ما مفید هستند؟ فکر می‌کنید چقدر از زمان ما صرف ساختن آتش برای پخت‌وپز، روشنایی در تاریکی، گرم کردن خودمان و کشیدن آب به خانه‌هایمان و دویدن به بیرون برای دستشویی می‌شد؟
• مرد کوهستان در فیلم "پوست گرگ" به بزغاله‌ای مهربانی می‌کند اما به دو همسرش نه. چرا فکر می‌کنید در دنیایی که در این فیلم به تصویر کشیده شده، زنان به عنوان املاک تلقی می‌شوند؟ حالا چقدر اوضاع فرق کرده؟
• این فیلم خارجی را در مقایسه با سایر فیلم‌های خارجی که دیده‌اید، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پوست گرگ" فیلمی است که نیازها و کمبودهای انسانی را در پایه‌ترین سطح آن بررسی می‌کند. این فیلم اسپانیایی زبان، نیازهای انسان را به حداقل یعنی غذا، سرپناه و گرما کاهش می‌دهد و همراهی را به عنوان غیرضروری‌ترین نیاز انسان به تصویر می‌کشد. زنی در حین زایمان به همراه نوزادش می‌میرد. زن دیگری سقط جنین می‌کند. صحنه‌های جنسی بدون محبت و تنها به عنوان حقی برای مردی که هزینه‌ها را پرداخت می‌کند، به تصویر کشیده شده‌اند. صحنه‌هایی از مردی که تله‌هایی برای گرگ‌ها پهن می‌کند نشان داده می‌شود. گرگ‌های مرده دیده می‌شوند و همچنین فرایند تهیه پوست گرگ نشان داده می‌شود. زنی در تله گرگ به شکلی دردناک گرفتار می‌شود و پای سیاه شده او نشان داده می‌شود. مردی اسلحه‌ای به سمت فردی دیگر نشانه می‌رود و زنی به مردی سم می‌خوراند. این فیلم پرتنش ممکن است برای بیشتر نوجوانان بیش از حد صریح و کندرو باشد.

این درام اسپانیایی صریح، بی‌پیرایه و بی‌رحمانه شیواست. با حداقل دیالوگ، سامو فونته کارگردان، زندگی دشوار مردی را به تصویر می‌کشد که با تکیه بر هوش و ذکاوت خود در کوهستانی دورافتاده و خشن، دور از تمدن و هرگونه رفاهی، از طبیعت روزی می‌گیرد. ما تنها شاهد اعمال او هستیم و اگرچه نشانه‌هایی وجود دارد که حاکی از داشتن احساس در اوست، اما فیلم «پوست گرگ» سرنخی اندک درباره افکار و احساساتش ارائه می‌دهد. با توجه به اینکه بیشتر زمان او صرف بقا می‌شود، واضح است که در روز پر مشغله‌اش زمانی برای تفکر درونی، دلتنگی، آرزو یا رویاپردازی باقی نمی‌ماند. حتی زمانی که پس از مرگ همسر و فرزندش در هنگام زایمان از خشم خود رفتار تندی نشان می‌دهد، ما نمی‌دانیم آیا از صرف هزینه‌ی زیاد و عدم دریافت هیچ‌گونه نفعی از همسر و فرزندش عصبانی است یا اینکه این مرگ‌ها معنای عمیق‌تری برای او دارند. بازی ماریو کاساس در نقش شکارچی، درس‌آموزی است در هنر مینیمالیسم هدفمند.