سکوت بره‌ها

در فیلم سکوت بره‌ها، کلاریس استرلینگ (با بازی جودی فاستر)، یک کارآموز جوان و آرمان‌گرای اف‌بی‌آی، برای مشورت در مورد یک پرونده با دکتر هانیبال لکتر (با بازی آنتونی هاپکینز)، یک درمانگر باهوش اما شیطانی که هشت سال است در قفس به سر می‌برد، فرستاده می‌شود. کلاریس به دنبال یک قاتل سریالی ناشناس به نام «بافالو بیل» است که قربانیان او همگی زنان چاق هستند و جسدشان به صورت نیمه‌پوست‌کنده پیدا می‌شود. لکتر از همکاری با ماموران با تجربه اف‌بی‌آی خودداری می‌کند و از استفاده از توانایی‌های شبیه به شرلوک هولمز خود (و همچنین برخی اطلاعات محرمانه) برای پیدا کردن محل بافالو بیل امتناع می‌ورزد. اما کلاریس توجه این دکتر مرگبار را جلب می‌کند و او سرنخ‌های حیاتی را در ازای دریافت جزئیات شخصی درباره‌ی زخم‌های گذشته‌ی کلاریس در اختیار او قرار می‌دهد.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد قهرمان داستان، کلاریس استرلینگ، صحبت کنند که در واقع سرنوشت او هسته اصلی درام و انسانیت فیلم است (هانیبال لکتر فقط هر صحنه و زیرداستان را که در آن حضور دارد، می‌دزدد). او یتیم جاه‌طلب اما آسیب‌پذیری است، زنی جوان که تلاش می‌کند در حرفه‌ای که اغلب وحشتناک است و با بدترین نوع جرم مبارزه می‌کند، در محیطی که توسط مردان حاکم است، دوام بیاورد - حتی مردان "عادی" نیز بسیار ترسناک هستند. چرا فکر می‌کنید کلاریس تا این حد لکتر را مجذوب خود کرده است؟
• آیا این فیلم خشونت را جذاب و قهرمانانه نشان می‌دهد؟

سکوت بره‌ها" یک فیلم ترسناک است که برنده جایزه بهترین فیلم شد اما از طرفین محکوم شد. مدافعان ارزش‌های خانوادگی مانند مایکل مدود آن را بسیار خشن و نفرت‌انگیز (هرچند که خوب ساخته شده) توصیف کردند که شایسته جایزه آکادمی نیست. فعالان حقوق همجنس‌گرایان نیز گفتند که این فیلم، افراد تراجنسیتی را به صورت هیولاهای عجیب و غریب نشان می‌دهد. با این حال، ممکن است کودکان درباره آن کنجکاو باشند. این فیلم درباره روان‌پریش‌های شدید و جنایت‌های وحشتناکی است که مرتکب می‌شوند، از جمله ارجاعاتی به تمایلات و انحرافات جنسی بیمارگونه. بسیاری از خشونت‌های شدید خارج از صفحه نمایش اتفاق می‌افتد، در عکس‌های کالبدشکافی یا فقط در گفتگوها -- اما این کافی است و ما برخی از خشونت‌ها و ترس‌های نمایانگر را در نزدیکی اوج فیلم مشاهده می‌کنیم. هانیبال لکتر، روانشناس قاتل سریالی، قاتلی «جنتلمن» است که در مقابل «بافالو بیل» قرار می‌گیرد که هیولایی زشت است و در یک صحنه کاملاً برهنه نشان داده می‌شود. فضای تهدیدآمیز و خفقان‌آوری در فیلم حاکم است، به ویژه نسبت به زنان.

آنتونی هاپکینز نقش لکتر را با اقتدار و وقار تمام بازی می‌کند که نتیجه آن فیلم پرفروش و برنده اسکار بهترین فیلم شد و هانیبال لکتر را به یک نماد سینمایی تبدیل کرد که بسیار مورد تقلید قرار گرفت. علاوه بر تعلیق فیزیکی و رفتارهای خشن پلیس، نقطه قوت این فیلم قدرت دخترانه آن است؛ قهرمان بسیار همدل داستان با لکتر که رفتاری پیچیده دارد، تعامل برقرار می‌کند و سپس برای مبارزه با هیولای انسانی دیگری قدم پیش می‌گذارد، محیط‌هایی که مملو از تهدید و اقتدار مردسالارانه هستند (در واقع، می‌توان گفت که لکتر وحشتناک با کلاریس با احترام و ادب بیشتری رفتار می‌کند نسبت به مردان به‌اصطلاح «عادی» اطرافش). بنابراین، فیلم «سکوت بره‌ها» دارای حس پیچیده‌ای از فضیلت و شر است که با یکدیگر به مصالحه می‌رسند.اگرچه این اتفاق ناگوار باعث شد یک شخصیت شرور در ذهن عموم مردم بزرگ و ستایش شود، اما این داستان در واقع دارای یک هسته اخلاقی است. متاسفم که باید از طریق صحنه‌های کالبدشکافی به آن برسید.