درباره فیلم
درام مستقل جسورانه و جذاب که به موضوع نژادپرستی و پذیرفته شدن در جامعه میپردازد.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: کم
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر فیلم "جعبههای کوچک"، تابستان قبل از شروع کلاس ششم، کلارک (ارمانی جکسون) به همراه پدر و مادرش از بروکلین به روم در ایالت واشینگتن نقل مکان میکنند، جایی که مادرش در کالج محلی مشغول به کار میشود. این تغییر برای هر کودکی دشوار است، اما برای کلارک که نژاد مختلط دارد و باید جای خود را در یک شهر کوچک عمدتاً سفیدپوست پیدا کند، پیچیدهتر هم میشود. او به سرعت با دو دختر به نامهای آمبروزیا (اونا لارنس) و جولی (میراندا مککئون) دوست میشود که شاید بیش از حد مشتاق بزرگ شدن باشند. در همین حین، پدر و مادر کلارک، مک (نلسان الیس) و جینا (ملانی لینسکی) نیز متوجه میشوند که زندگی در شهر کوچک بسیار متفاوت از زندگی در شهر بزرگ است.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند درباره نژاد صحبت کنند. نژاد در فیلم «جعبههای کوچک» چه نقشی دارد؟ برخی رویدادها/دیدارها بهوضوح نژادپرستانه هستند، درحالیکه برخی دیگر ظریفتر و پیچیدهتر هستند. شخصیتهای داستان با این موضوع چگونه برخورد میکنند؟ اگر شما در چنین موقعیتی بودید، چه واکنشی نشان میدادید؟
- آیا کلارک و دوستان جدیدش شبیه نوجوانان واقعی هستند؟ آیا تجربهی آنها در زمینهی نوشیدن الکل و رابطه جنسی باورپذیر است؟ پیامدهای آن چیست؟
- چطور کلارک خودش رو با محله جدیدش وفق میده؟ چه چیزهایی این کار رو براش راحتتر یا سختتر میکنه؟ در مورد پدر و مادرش چی؟ آیا اونها هم خودشون رو وفق دادن؟ آیا مسائل مربوط به تعلق داشتن با گذشت زمان تغییر میکنه یا راحتتر میشه؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که "جعبههای کوچک" یک درام مستقل هوشمندانه و تند در مورد تغییرات بزرگی است که یک خانواده پس از نقل مکان از شهر نیویورک به حومه ایالت واشینگتن با آن روبرو میشود. کودکان بزرگتر کلمات ناشایست میگویند (از جمله "کلمه بیادبی" و اشاره به آنچه آنها "کلمه زشت با c" مینامند)، نوشیدنیهای الکلی مینوشند، سعی میکنند با احساسات بزرگ کنار بیایند (که در یک مورد، منجر به پرتاب سنگ یک پسر از پنجره میشود) و با همسالان خود رابطه برقرار میکنند و تقریباً به هم نزدیک میشوند (یک دختر شروع به درآوردن لباسهایش در مقابل یک پسر همسن خودش میکند). بزرگترها نیز بهتر از این نیستند، آنها نگرانیهای خود را با الکل غرق میکنند، با هم بحث میکنند و نمیتوانند با کسانی که بیشتر از آنها دوستشان دارند ارتباط برقرار کنند. خانواده مختلط نژادی که در مرکز داستان قرار دارد، در شهر جدید خود با آزار و اذیتهای نژادپرستانه ریز و درشت مواجه میشوند؛ در نهایت، برای احساس راحتی در خانه جدید، نیاز به سازش و صداقت از سوی همه اعضای خانواده است.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
آنچه این فیلم را در لحظاتی که ریتم خود را از دست میدهد، سرپا نگه میدارد، صداقت و نگاهی عمیق به ترسها و رنجهایی است که نویسندگان، موسیقیدانان، هنرمندان و غیره با آن دست و پنجه نرم میکنند. زیرا هر شهرنشین کهنهکاری درک میکند که حقیقت در قلب تصمیم ماک و جینا برای ترک بروکلین عزیزشان (اما بسیار گران) و پذیرفتن شغلی در شمال غربی اقیانوس آرام در «جعبههای کوچک» نهفته است. چه کسی بعد از سالها زندگی در آپارتمانی گرانقیمت و تلاش برای موفق شدن در حرفهای خلاقانه، از شهر خسته نمیشود؟ بهویژه اگر آن حرفه در حوزه هنر باشد که هر سال دهها هزار هنرمند-یا رقیب- را به نیویورک میکشاند.باید به لینسکی، الیس و جکسون اعتبار داد؛ آنها فیلم را با بازیهای طبیعی و باورپذیر خود استوار میکنند. با این حال، چیزی که فیلم "جعبههای کوچک" درباره فیلمها فراموش کرده این است که آنها نه تنها باید قوی شروع شوند، بلکه باید به همان شیوه نیز به پایان برسند، با انحراف داستانی معتبر و پایانبندی باورپذیر که بینندگان را گیج و سرگردان رها نکند. (برای مثال: آیا واقعا میتوان در سه ساعت، با کپک مقابله کرد؟) و در حالی که فیلم به تمسخر همه شخصیتها، حتی مک و جینا میپردازد، تندترین انتقادات خود را برای ساکنان حومه شهر کنار گذاشته و از کلیشههای تکراری استفاده میکند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.