بچههایی که آواهای گمشده را دنبال میکنند
Children Who Chase Lost Voices
۱۲+
مناسب برای بالای ۱۲ سال

درباره فیلم
انیمه «کودکانی که آواهای گمشده را دنبال میکنند» ساخته کارگردان مشهور، ماکوتو شینکای است. این داستان، ماجرای دختری به نام آسونا را روایت میکند که به همراه معلمش، موریساکی، به سرزمین زیرین سفر میکنند تا از دنیای مردگان همسر از دست رفتهی موریساکی را بازگردانند. پیام اصلی این در مورد ادامه دادن به زندگی بعد از تجربه سوگ عزیزان است. نمایش هیولاهای ترسناک و حوادث غیرمنتظره تماشای این اثر را برای افراد زیر 12 سال نامناسب کرده است. نوجوانان در فهم پیام این اثر به همفکری بزرگسالان نیاز خواهند داشت.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: خیلی کم
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشآسونا دختر تنهایی است که پدرش را از دست داده و مادرش معمولا به خاطر مشغله کاری غایب است. آسونا هر روز بعد از مدرسه به کوهستانی در نزدیکی میرود تا با امواج رادیویی موسیقی گوش دهد. یک روز در مسیر برگشت از مدرسه، روی پل راه آهن حیوانی عجیب و غولپیکر میبیند که قصد حمله به او را دارد. در همین حین پسر مرموزی با قدرتهای فراطبیعی او را نجات میدهد؛ این پسر شون نام دارد و از دنیای دیگری آمده است.
بعد از دیدار کوتاهی با شون، علاقهای میان این دو شکل میگیرد اما در همین هنگام شون ناپدید میشود و شواهدی وجود دارد که به آسونا نشان میدهد او مرده است. آسونا که یک بار پدرش را از دست داده، با مرگ شون یک بار فقدان و غم بزرگی را احساس میکند.
آسونا از طریق معلم جدید مدرسهاش، آقای موریساکی، با دنیای آگارِتا آشنا میشود. طبق افسانهها، آگارتا دنیای مردگان در زیر زمین است که در آن هر آرزویی برآورده میشود حتی زنده کردن مردگان. موریساکی که با وجود گذشت 10 سال از مرگ همسرش نتوانسته مرگ او را بپذیرد، قصد دارد هر طور شده او را به زندگی برگرداند.
سفر موریساکی و آسونا به دنیای زیرین آغاز میشود؛ و در این مسیر آسونا با برادرِ شون، شین آشنا میشود. در دنیای زیرین انسانها در کنار موجوات عجیبالخلقه زندگی میکنند. به این خاطر که در گذشته انسانها برای دست یافتن به دانش و ثروت جهان زیرین، جنگ و ویرانی به بار آوردند، ورود موریساکی و آسونا در این جهان مورد استقبال واقع نمیشود و خطرات زیادی آنها را تهدید میکند.
بالاخره موریساکی میتواند خدای آگارتا را ملاقات کند و از او بخواهد همسرش، لیسا، را به او برگرداند. خدا، روح لیسا را به موریساکی نشان میدهد، اما این روح به یک جسمی نیاز دارد تا در آن حلول کند. تنها کسی که در آن اطراف این قابلیت را دارد آسوناست. در عوض این تغییر موریساکی باید بهایی را بپردازد؛ او یک چشمش را از دست میدهد و همینطور آسونا را قربانی میکند اما این شین است که با این کار مخالف است و میخواهد هر طور شده آسونا را برگرداند چرا که معتقد است زندهها مهمتر از مردهها هستند. در نهایت شین، موفق میشود آسونا را نجات دهد و روح لیسا هم از موریساکی میخواهد خوشحال زندگی کند.
ویترین اثر: انیمه «کودکانی که آواهای گمشده را دنبال میکنند» ساخته کارگردان مشهور، ماکوتو شینکای است. این داستان، ماجرای دختری به نام آسونا را روایت میکند که به همراه معلمش، موریساکی، به سرزمین زیرین سفر میکنند تا از دنیای مردگان همسر از دست رفتهی موریساکی را بازگردانند. پیام اصلی این در مورد ادامه دادن به زندگی بعد از تجربه سوگ عزیزان است. نمایش هیولاهای ترسناک و حوادث غیرمنتظره تماشای این اثر را برای افراد زیر 12 سال نامناسب کرده است. نوجوانان در فهم پیام این اثر به همفکری بزرگسالان نیاز خواهند داشت.
درباره این موارد گفتگو کنید
- فکر میکنید چه چیزی باعث شد آسونا و موریساکی پا به این سفر بگذارند؟ این سفر چه تاثیری روی آسونا گذاشت؟ در نهایت چه پیامی از تماشای این انیمه دریافت کردید؟ به نظر شما چرا موریساکی نمیتوانست مرگ همسرش را بپذیرد؟ در شخصیتهای این داستان احساس تنها بودن به چه شکل بروز یافته است؟ و چه تأثیری بر روی این شخصیتها گذاشته است؟ انسان چگونه میتواند بر احساس تنهایی خود غلبه کند؟ فکر میکنید مردم دنیای زیرین با انسانهای سطح زمین چه تفاوتهایی داشتند؟ این دو گروه در مواجهه با مرگ عزیزانشان چگونه واکنش نشان میدادند؟ خلاصه: فکر میکنید انسان چگونه باید با غم از دست دادن کسی یا چیزی کنار بیاید؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشقطعا تماشای این اثر به دلیل سفر به دنیای مردگان و نمایش هیولاها برای کودکان وحشتآفرین است. علاوه بر صحنههای ترسناکی که از نمایش هیولاها در این اثر وجود دارد، والدین باید آگاه باشند که فرزندانشان به خصوص در اواخر دوره کودکی، مرگ را میفهمند و گاهی برای عزیزان خود این اتفاق را تصور میکنند و بیشتر از حس غم، دچار ترس و اضطراب میشوند؛ بنابراین محتواهایی که این نوع ترس را در آنها تشدید کند برای آنها مناسب نخواهد بود.
از طرفی دنبال کردن سیر این داستان فرآیندی بسیار انتزاعی است و کودکان قبل از 12 سالگی قادر نخواهند بود با این محتوا ارتباط برقرار کنند. پیامی که قرار است به مخاطب برساند برای مخاطب نوجوان کمی دور از ذهن است و برای درک بهتر آن به کمک و همراهی فکری نیاز دارند. سن پیشنهادی ما برای تماشای این انیمه 12+ سال است هر چند که به سبب موضوع، ممکن است مورد اقبال مخاطب نوجوان قرار نگیرد.
در این اثر پارادوکس میان انسان مدرن و سنتی در دو دنیای متفاوت نشان داده شده است. برای انسانهای جهان زیرین که تفکرات سنتی دارند پذیرش مرگ آسانتر است؛ اما این انسانهای سطح زمین هستند که این واقعیت را نمیپذیرند و میخواهند در این روند طبیعی دستکاری کنند. شاید یکی از علتهایی که انسانهای مدرن نمیتوانند مرگ را بپذیرند، تنهایی عمیقی است که از درون احساس میکنند. هم آسونا و هم موریساکی در دیالوگهایی به این احساس در خود اقرار میکنند. همانطور که آگاهید نوجوانان در شناسایی و کنار آمدن با احساسات خود چالشهایی دارند و ممکن است در این سنین به تنهایی گرایش پیدا کنند. خوب است والدین در این خصوص و احساسات مشابه با نوجوانان خود صحبت کنند.
این اثر از نظر ژانر، عاشقانه تلقی میشود که منظور عشق میان شون و آسونا است. شون و آسونا در طی ملاقاتهای کوتاهی با یکدیگر آشنا میشوند و شون در صحنهی کوتاهی پیشانی آسونا را میبوسد که این کار او آسونا را بسیار خجالتزده میکند. بعد از مرگ شون، آسونا برای دیدن دوباره او پا به سرزمین مردگان میگذارد. در کل نمیتوان این عشق را با عشقهای دیگر شبیه دانست.
خلاصه:
توصیه میشود والدین برای درک بهتر پیام این اثر نوجوان خود را همراهی کنند.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این انیمهای است که همهی آن چیزی را که انیمه را در جهات خوب و دیوانهوار تعریف میکند، به تصویر میکشد. کودکان تعقیبکنندهی صداهای از دست رفته، داستانی با پیشزمینهای جالب دارد، دربارهی شخصیتهایی که وارد آگارثا، به اصطلاح "سرزمین مردگان"، میشوند تا عزیزان از دست رفتهشان را پیدا کنند. انیمه شامل انیمیشنهای سرسبز، جزئیات باور نکردنی، نوجوان حساس و میانسالی که در مدرسه جا نمیافتد، اضطراب و ملودرام بلوغ، و احساسات صادقانه است. همچنین گرایش بسیار رایج انیمه به تلاش برای بیان همهچیز در یکجا، با دنیاهای بیش از حد پیچیده و دهها داستان فرعی که از داستان اصلی منحرف میشوند، حواسپرتی و سردرگمی ایجاد میکنند، وجود دارد.در پرده اول، داستان ساده و قابل پیگیری است اما در پرده دوم، کمی پیچیده میشود و در پرده سوم، امیدوارید که پایانی خوش و رضایتبخش داشته باشد، همراه با یک بالاد انیمهای در طول تیتراژ پایانی. با توجه به تعداد زیاد داستانها، ممکن است کمی گیجکننده به نظر برسد. این موضوع در بسیاری از انیمهها رایج است، اما تا حدودی از فضای ماجراجویی در یک قلمرو اساطیری دور میشود.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.