دونده هزارتو

داستان با ورود اسرارآمیز پسر نوجوانی به نام توماس به بیشه ای اغاز میشود که قبل از او پسران دیگری در آنجا سکونت دارند. هرکدام از آنها وظیفه ای برعهده دارند و تحت رهبری آلبی که زودتر از همه وارد بیشه شده است، به زندگی خود ادامه میدهند. توماس خیلی زود متوجه میشود همه آنها در این مکان گیر افتاده اند و تاکنون راه خروجی پیدا نشده است. اما او پسر کنجکاو و شجاعی است و دوست دارد هرچه زودتر از این گرفتاری رها شود. تنها راه خروجی از هزارتویی میگذرد که هرشب تغییر میکند. گروهی به نام دوندگان هر روز وارد مارپیچ میشوند تا راه خروج را پیدا کنند اما به نظر می آید هیچ راهی وجود ندارد و انتهای هزارتو هم بسته است. علاوه بر این در هزارتو خطر هم وجود دارد و آن موجودات ناشناخته ای هستند به نام گریور که تا بحال کسی از آنها نجات پیدا نکرده است. چراکه وقتی گریور کسی را نیش بزند او محکوم به مرگ است. با سماجت و شجاعت توماس یکی از گریورها کشته شده و از لاشه ی او قطعه ای الکترونیکی پیدا میشود. به کمک همین قطعه توماس و مینهو، تنها راه خروج از هزارتو که همان راه ورود گریورهاست را کشف میکنند. در پی این ماجراها، تغییراتی هم در بیشه روی میدهد. دختری به نام ترزا، به عنوان نفر آخر به بیشه فرستاده میشود. توماس به یاد می آورد که تمام این مکان و ماجراهای آن آزمایشی تحت سرپرستی دکتر اوا پیچ است که او و ترزا هم عضوی از تیم اجرایی بوده اند. گریورها به بیشه حمله میکنند و عده زیادی از پسرها کشته میشوند. همچنین بین باقی مانده ها دو دستگی پیش می آید. عده ای با توماس همراه شده و میخواهند از هزارتو عبور کنند و خارج شوند. عده ای به رهبری گالی با این حرکت مخالف هستند و دربرابر آنها مقاومت میکنند. بلاخره توماس و همراهانش وارد هزارتو شده و با از دست دادن چند نفر در نهایت موفق به خارج شدن از هزارتو میشوند. آنها خود را در سازمان (W.C.K.D) می یابند و پیامی ویدیویی از دکتر اوا پیچ برای انها پخش میشود. در این پیام دکتر پیچ درمورد از بین رفتن زمین بر اثر گرما میگوید و اینکه این بچه ها متفاوت هستند و بدن مقاومی دارند و این آزمایش برای پیدا کردن ژن موجود در مغز آنهاست. در همان هنگام مردانی با لباس نظامی همه را دستگیر کرده و از آنجا خارج میکنند و در انتها مشخص میشود بچه ها برای مرحله بعدی آزمایش برده شده اند.

• از فرزند خود در مورد پیامدهای تصمیم توماس برای خروج از بیشه سوال کنید. اگر آنطور که گالی  میخواست همچنان در بیشه میماندند، چه اتفاقاتی ممکن بود بیافتد؟ همچنین در مورد دلایل موفقیت توماس با او صحبت کنید. از این عوامل شجاعت او و کار تیمی با دوستانش هستند، شانس را از دامنه تحلیل او حذف کنید. عزت نفس کودکان در این بازه ممکن است واقع بینانه تر ودر مواجه با ویژگیهای همسالان اندکی کاهش پیداکند  با دیدن ویژگیهای مختلف شخصیت های فیلم، درباره ی توانایی های تحصیلی، اجتماعی وجسمانی او گفت و گو کنید و وجود تفاوت در این توانایی ها را در انسانها طبیعی نشان دهید. در فیلم به خوبی اهمیت اعتماد و کمک در بین دوستان مشاهده میشود. با توجه به اینکه اولین دوستی های ثابت و بر پایه اعتماد در این دوره سنی شکل میگیرد، از این فرصت استفاده کنید و مدل دوستی مطلوب خود را برای کودک تشریح کنید. درمورد کار تیمی و لزوم همکاری برای رسیدن به هدف صحبت کنید. از این منظر از خودگذشتگی چاک بسیار ارزشمند و قابل الگوگیری است. به این نکته مهم توجه داشته باشید که هنگام گفت وگو صحبت را سمتی ببرید که با سوال وگره گشایی مداوم همراه باشد، اجازه بدهیدکه کودکان نکات راکشف کنند و باکشف قضایا آنها را تشویق کنید. خلاصه: از کودک خود در مورد پیامدهای تصمیم توماس برای خروج از بیشه سوال کنید. درمورد کار تیمی و لزوم همکاری برای رسیدن به هدف صحبت کنید. هنگام گفت وگو صحبت را سمتی ببرید که با سوال وگره گشایی مداوم همراه باشد، اجازه بدهیدکه کودکان نکات راکشف کنند و باکشف قضایا آنها را تشویق کنید

آموزش کنترل احساسات و استفاده صحیح از آنها  در این سن که آغاز دوره نوجوانی است اهمیت دارد. در این فیلم شاهد هستیم که کنجکاوی و خطرپذیری توماس برای خروج از بیشه به او و دوستانش کمک میکند. همچنین شجاعت او در برخورد با خطرها از عوامل موفقیت او بودند. میتوانیم خشونت صحیح را در رفتار او برای نجات جان خود و دوستانش به کودک توضیح دهیم. در دوره نوجوانی مهمترین مسئله هویت یابی است. هویت به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوان و گامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی ثمربخش است. در این فیلم شاهد نوجوانانی هستیم که هرکدام با ویژگی و مهارت خاصی که دارند شناخته میشوند. در این بین نوجوانی که بیشترین اعتماد به خود را دارد باعث نجات همه آنها میشود. این موضوع میتواند برای تازه نوجوان شما انگیزه بخش باشد. صحنه های خشن فیلم عمدتا در پایان فیلم قرار گرفته اند. در صحنه های انتهایی فیلم شاهد استفاده از اسلحه هستیم البته خونریزی دیده نمیشود. اما صحنه مرگ گالی فجیع است. صحنه های تعقیب و گریز به خصوص برای شخصیت اصلی فیلم میتواند هراسناک باشد. همچنین گریورها که در ابتدا ناشناخته هستند ممکن است برای کوچکترها ترسناک باشند که در ادامه فیلم این موجودات کاراکترهای شناخته شده ای هستند و از شدت ترس کم میشود. با توجه به هیجان بالا و برخی صحنه های ترسناک فیلم، همدلی کامل نسبت به احساسات کودکان داشته باشیدو آنها را مسخره نکنید یا ناچیز به حساب نیاورید. در این فیلم خطر پذیری و ریسک نتیجه مثبت و محافظه کاری و عدم همراهی با تغییرات نتیجه منفی دارد. توماس به آزادی می رسد و گالی کشته میشود. باید این مسئله به کودک خاطر نشان شود که این ریسک زمانی توجیه دارد که برای رسیدن به ارزش بالایی مانند آزادی باشد. یکی دیگر از نکات قابل توجه در این فیلم وجود و احترام به قوانین حتی در یک جامعه کوچک است. همچنین اهمیت وجود رهبر و تبعیت از او هم مشخص است که خوب است با توجه به اینکه در آغاز دوران نوجوانی قرار داریم و بعضی رفتارهای ضدقانون از فرزندان دیده میشود، والدین توجه ویژه ای به آن نشان دهند. فرزند ما باید متوجه باشد هر جامعه ای نیاز به قانون برای ادامه حیات دارد. خلاصه: همدلی کامل نسبت به احساسات کودکان داشته باشیدو آنها را مسخره نکنید یا ناچیز به حساب نیاورید. آموزش کنترل احساسات و استفاده صحیح از آنها  در این سن که آغاز دوره نوجوانی است اهمیت دارد. شجاعت توماس در برخورد با خطرها از عوامل موفقیت او بودند. میتوانیم خشونت صحیح را در رفتار او برای نجات جان خود و دوستانش به کودک توضیح دهیم.

این اقتباس نسبت به کتاب وفاداری زیادی دارد و این موضوع برای طرفداران کتاب خوشایند است. اما کسانی که کتاب را نخوانده‌اند ممکن است از شخصیت‌های نه‌چندان پردازش‌شده و ریتم تند داستان ناراضی باشند. کلیشه‌های این داستان برای کسانی که فیلم‌های دیگر در ژانر نوجوانان-دنیای-دیستوپیایی را دیده‌اند آشنا خواهد بود: قهرمان بسیار باهوش و بااستعدادی که می‌تواند کارهایی خارق‌العاده انجام دهد (در این فیلم، کاری که دیگران در دو یا سه سال نتوانسته‌اند در سه یا چهار روز انجام دهند)؛ حس اینکه نوجوانان مهره‌های بازی بزرگسالان بی‌رحم و بی‌تفاوت هستند؛ خشونتی که نوجوانان را به کام مرگ می‌کشاند؛ و این ایده که هیچکس واقعاً نمی‌داند چه خبر است. برخلاف فیلم‌های «دایورژنت» و «گرسنگی»، که از ابتدا توضیح می‌دهند چه بر سر جامعه پسا-آخرالزمانی آمده است، فیلم «ماز رانر» بیشتر یک معما است که قطره‌چکانی اطلاعات را در اختیار بیننده قرار می‌دهد تا اینکه در نهایت، در انتهای فیلم، بیننده را برای دنباله‌ای دیگر آماده می‌کند.اُبرین همیشه بازیگر برجسته‌ای بوده است (او به طور مرتب در سریال «گرگ نوجوان» درخشیده است). او در این فیلم ارتباط خوبی با دیگر بازیگران برقرار می‌کند، که همه آنها توسط گروهی از بازیگران جوان به خوبی ایفا شده‌اند - به خصوص مین‌هو (کی هونگ لی) به عنوان سرگروه، آلبی (امل امین) به عنوان رهبر، نیوت (تاماس برودی-سانگستر) به عنوان معاون رهبر، و جوان‌ترین عضو گروه، چاک چاق و جذاب (بلیک کوپر). مشکل این است که شخصیت‌های مکمل زیادی عمق ندارند، زیرا فیلم به طور انحصاری بر توماس متمرکز است، کسی که تماشاگر او را نمی‌شناسد (خود او هم خودش را نمی‌شناسد) اما هنوز باید از او طرفداری کند، زیرا او تنها کسی است که حاضر است برای فرار از گلد قواعد را بشکند. سپس اسکودلاریو، بازیگر جوان و ظریف (بلندی‌های بادگیر) وجود دارد که در نقش کوچک ترزا، تنها دختر فرستاده شده به گلد، هدر رفته است (این داستان مانند رابطه پی تا و کتنیس یا تریس و فور نیست). صحنه‌های اکشن واقعا هیجان‌انگیز (و خشونت‌آمیز) هستند، اما کل داستان کمی کسل‌کننده می‌شود وقتی مشخص می‌شود که جنبه ارباب مگس‌ها در درجه دوم اهمیت قرار دارد و معما در مورد اینکه چه کسانی هستند یا چرا این پسران در این زندان وحشتناک هستند، در درجه اول اهمیت قرار دارد. کسانی که امیدوارند به یک راه‌حل رضایت‌بخش برسند، باید برای ساخت فیلم دوم دعا کنند... یا خودشان را با این واقعیت کنار بیایند که برخی از این کتاب‌های اول به عنوان داستان‌های مستقل کار می‌کنند، و برخی دیگر باید به طور کامل خوانده شوند تا معنی پیدا کنند.