فریاد بزنید در صدای بوق

درباره فیلم

سامانتا مارتین کابوس‌های شبانه‌اش را می‌نویسد و از این راه پول زیادی به دست می‌آورد. اما کابوس‌ها به زندگی روزمره‌اش هم سرایت می‌کنند. او به یاد می‌آورد که این کابوس‌ها از کجا نشات گرفته‌اند: از واقعیت. این داستان سامانتا مارتین است، نویسنده‌ای که در ژانر علمی تخیلی و فانتزی، هم ترسناک‌ترین و هم جذاب‌ترین است. یک شب، غریبه‌ای پیامی تهدیدآمیز روی تلفن سام می‌گذارد. اما شماره را اشتباه گرفته! او در واقع به دنبال دختری به نام کریستینا است که شماره‌اش شبیه به سامانتا است. سامانتا تصمیم می‌گیرد قبل از اینکه آن مرد پیدا کند، خودش کریستینا را پیدا کند. اما مشکل اینجاست که کریستینا لومباردو، ۱۸ ساله، کمک او را نمی‌خواهد. او مدتی است با آدم‌های عجیب و غریبی معاشرت دارد و از رفتارهای دیوانه‌وارشان خسته شده و می‌خواهد از دستشان خلاص شود. اما حالا که از مراسم عجیب و غریب جنسی و جادویی‌شان خبر دارد، آن‌ها و رهبرشان، جسی جیمز براون، نمی‌خواهند او را رها کنند. با این حال، کریستینا نمی‌خواهد کسی، نه سامانتا، نه پلیس و مهم‌تر از همه، نه پدرش، از این موضوع باخبر شوند. پس سامانتا باید دست از سرش بردارد، درست است؟ بعید است. همانطور که هنری رومرو، کارآگاه جذاب و مصمم، کشف می‌کند، سامانتا از قبل (به صورت مستقیم) از شرارت‌های مردان جوان آگاه است. او نمی‌خواهد کریستینا مثل خودش رنج بکشد، پس برای نجات جان این دختر گمشده تا پای جان پیش می‌رود، حتی اگر او نخواهد نجات پیدا کند.